جانشین او کاروس[۱] بجنگ ایران قیام نمود و او معاصر بهرام دوم ساسانی بود. از قرار مذکور آنوقت در میان ایرانیها اختلافات بوده و قسمت عمده قوای ایران هم در حدود مشرق و شمال شرقی مشغولیت داشته و بدینجهت کاروس بسهولت توانست بینالنهرین را فرا گرفته تا طیسفون بیاید لکن همین وقت در کنار دجله درگذشت و پسرش نومرین[۲] که امپراطور شد نتوانست کاری صورت دهد و بزودی مقتول شد و لشکریان رئیس قراولان را که دیوکلسین[۳] نام داشت بامپراطوری برداشتند (سنه ۲۸۴).
امپراطورهای ایلیری چون همه روستائیان بودند که بسلطنت میرسیدند عادات ساده داشتند که شباهت باحوال رومیهای قدیم داشت مثلا حکایت میکنند که وقتی فرستادگان پادشاه ایران میخواستند بحضور پربوس یا کاروس بروند ایشانرا نزد پیرمردی بردند که روی خاک نشسته لباس خفیفی پوشیده پیه خوک نمکسوده و نخود میخورد. این شخص امپراطور بود و در ضمن صحبت با ایرانیها کلاه را برداشته سر بیموی خویش را نشان داد و گفت عنقریب مملکت شما را مثل سر خودم صاف خواهم کرد. بعد از آن گفت حال اگر گرسنه هستید از این غذا بخورید و الا بروید.