بهرحال مابین رومیها و لاتنها از قدیم معاهده و عقد اتحادی بسته شده و بر روی ستونی از برنج منقوش بود باین مضمون که تا آسمان بالای زمین و زمین زیر خورشید است مابین رومیها و لاتنها صلح خواهد بود و دشمن یکدیگر را هم در خاک خود راه نخواهند داد و با تمام قوی بهم معاونت خواهند نمود و غنایم و فتوحات را بالسویه میان یکدیگر تقسیم خواهند کرد (سنه ۴۹۳).
( افسانهٔ پرسنا ) در همان اوقات پرسنا[۱] پادشاه شهر کلوزیوم[۲] که از بلاد اتروسک بوده رومیها را مغلوب نمود و شهر ایشان را محاصره کرد ولی عاقبت این جنگ معلوم نیست و اقوال مختلفه روایت کردهاند از جمله یکی افسانهٔ ذیل میباشد که گفتهاند غرض پرسنا از تعرض برومیها این بود که خانوادهٔ تارکن را دوباره بسلطنت روم برسانند. وقتیکه میخواست وارد شهر شود بکنفر از دلاوران رومی موسوم به هراسیوس ککلس[۳] (یعنی هراسیوس اعور) به تنهائی در سر پل چوبی رود تیبر از لشکر اتروسک جلوگیری کرد تا اینکه رومیها آن پل را خراب کردند و راه ورود روم بر اتباع پرسنا بسته شد. آنگاه هراسیوس خود را برودخانه انداخته بشناوری بشهر رفت و مردم برای او مجسمهای برپا کردند. پس از آن پرسنا شهر را محاصره کرد. روزی جوانی رومی موسوم به موسیوس[۴] مصمم شد خود را برای