قبایل ولک و در شمال غربی مردم شهر ویس[۱] واقع در نزدیکی رود تیبر که از قوم اتروسک محسوب میشدند. دولت روم قریب دویست سال با این قبایل در زد و خورد بود و غالباً لاتنها هم که با رومیها عقد اتحاد داشتند بایشان معاونت مینمودند لکن تاریخ صحیح این محاربات بدست نیست فقط بعضی افسانهها درخصوص دلاورانیکه در آن موقع رشادت ظاهر ساخته نقل کردهاند.
قصهٔ معروفی که در باب جنگ با قبایل ولسک منقول است سرگذشت کوریولان میباشد که در فصل سابق بیان کردیم. دربارهٔ زد و خورد با قوم اک هم افسانهٔ سنسیناتوس[۲] را نقل میکردند و میگفتند این سردار رشید با قبایل اک جنگها کرده و ایشانرا مغلوب نموده و لشکر روم را از مخاطره نجات داده و چندین دفعه رتبهٔ کنسول و دیکتاتور یافته و معتبرترین رجال روم شده و بقدری محبوب و محترم بود که او را پدر لشکریان مبخواندند. یک روز خبر رسید سپاهی که با قبایل اک مشغول جدال است محصور شده و عنقریب در تنگنای کوهستان گرفتار خواهد شد و کسیکه از عهدهٔ استخلاص ایشان برآید سنسیناتوس میباشد. پس مجلس سنا آدم فرستاد تا او را بیاورند چون نزد او رفتند در زمین خود مشغول بیل زدن بود و قبائی مخفف دربرداشت. محض اینکه فرستادگان سنا را بطور شایسته پذیرائی کند زوجهٔ خویش را روانه کرد تا لباس رسمی