بخواهم یک فتح دیگر بهمین قسم نصیب من شود باید تنها به ایپر مراجعت نمایم. نیز میگویند وقتیکه پیروس بمیدان جنگ بتماشای مقتولین رفت دید تمام رومیها از پیش مجروح شده یعنی هیچیک پشت بدشمن نکردهاند. بعد از آن باسرای رومی تکلیف کرد که اگر خدمت مرا قبول کنید شما را آزادی میدهم. هیچکدام از رومیها آن آزادی را بخود روا نداشتند.
چندی بعد پیروس با رومیها بنای مذاکرهٔ صلح گذاشت و واسطهٔ بین او و دولت روم یکنفر از دانشمندان یونان بود موسوم به سینئاس[۱] و از قرار معروف این شخص هدایا و تحف برای اعضای سنا و زوجات ایشان برده بود اما هیچیک فریفته نشدند و قبول نکردند و چون در مجلس برومیها تکلیف مصالحه نمود یکی از مشایخ روم که کور بود با کمال زحمت خود را بمجلس رسانیده بشدت و حرارت برخلاف مصالحه صحبت کرد و گفت اول پیروس باید از ایطالیا بیرون رود بعد گفتگوی صلح کند. مجلس سنا هم به سینئاس حکم کرد هم امشب باید از روم خارج شوی و سینئاس چون نزد پیروس رفت گفت مجلس سنا را من مانند جمعی از سلاطین یافتم و چنین میپندارم که محاربه با رومیان جایز نیست زیرا که عده ایشان کثیر و شجاعتشان به کمال است.
- ↑ Cinéas