صدراعظم ایران شد و در آن موقع وزیر مالیه و حکمران اصفهان بوده است. فابویه خود در نامهای میگوید که پرژوزف مشاور روحانی او بوده است واصلان خان مشاور جسمانی او، گاهی اورا رگ میزده وگاهی تنقیه میکرده. زوزی ده دوازدهبار نبضش را میگرفته و اگر سربرهنه راه میفتاده باو پرخاش میکردهاست.
عبداللهخان همواره با منتهای فروتنی با وی رفتار میکرده است ولی چون فتحعلیشاه وی را مجبور کرده بود همهٔ مخارج کارهای فابویه را از مالیات اصفهان بپردازد کمکم نسبت باو کینه میورزید و میکوشید او را نابود بکند.
نخست فابویه را در عمارت حکومتی اصفهان منزل دادند و برای کارهای فنی کاروانسرایی را در اختیار او گذاشتند که برای این کار ساخته نبود. بوی اختیار دادند کارگرانی را که لازم دارد خود انتخاب کند. ولی در مدت چند هفته یاوری مأمورین دولتی اصفهان بهمین جا ختم شد. فابویه میبایست توپ بریزد و آنها را تراش بدهد و سوراخ کند و پایه و صندوق برای آنها بسازد. برای این کار نهتنها هیچ یک از ماشینهای ساخت اروپا در اختیار او نبود بلکه سادهترین و لازمترین وسایل را هم نداشت و کارگرانی که با او بودند نمیتوانستند این وسایل را آماده کنند. یکی از آنها هرگز پرگار بدست نگرفته بود و هیچکدام لایق آن نبودند که چیزی از آهن بسازند.
درین موقع آن دقتهایی که در استانبول کرده بود بدرد او خورد و یادش آمد در کودکی که در پونتاموسون[۱] ولادتگاه خود بوده است پیرون[۲] نامی نجار همسایهشان بوده و وی برای تفریح و سرگرمی مدتها در دکان او چوب تراشیده و این کار را یادگرفته و اینک میتواند از آن استفاده کند.
فابویه نخست با دست خود یک گلکش و یک مته و یک چرخ تراش ساخت و کارگران را واداشت از آنها تقلید کنند. حتی برای پیش بردن ساختمانهایی که نقشه آنها را کشیده بود ناچار شد خود دست بکار بنایی بزند. برای ساختن تکهای لازم و مخصوصاً برای ماشینهای فلزی نهتنها مجبور شد نقشهٔ آنها را بکشد و نمونه هایی بسازد بلکه اشیاء را خود سوهان بکشد و بان درجه از دقتی که لازم داشت و کارگران از عهده آن برنمی آمدند و حتی فایدهٔ آنرا هم نمیفهمیدند دربیاورد.
وقتی که با کوشش بسیار توانست چرخ دندانه دار بسازد و آنها را با یکدیگر سوار بکند دستهدسته مردم شهر میآمدند و با حیرت این اختراع مهم را که حرکت افقی را بحرکت عمودی تبدیل میکرد تماشا میکردند. عبداللهخان حکمران نیز بتماشا آمد ولی کارگزاران دیگر دولت همچنان منکر هنر او بودند و یقین داشتند که پیش نخواهد برد.