دیوان حافظ/من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم

۳۵۳  من ترک عشق[۱] شاهد و ساغر نمیکنم صد‌بار توبه کردم و دیگر نمیکنم  ۳۲۹
  باغ بهشت و سایهٔ طوبیّ و قصر و حور[۲] با خاک کوی دوست برابر نمیکنم  
  تلقین و درس[۳] اهل نظر یک اشارتست گفتم کنایتی و مکرّر نمیکنم  
  هرگز نمیشود ز سر خود خبر مرا تا در میان میکده سر بر نمیکنم  
  ناصح بطعن گفت که رو ترک عشق کن محتاج جنگ نیست برادر نمیکنم  
  این تقویم تمام که با شاهدان شهر ناز و کرشمه بر سر منبر نمیکنم  
  حافظ جناب پیر مغان جای دولتست  
  من ترک خاکبوسی این در نمیکنم  


  1. چنین است در خ، بعضی نسخ: عشق و شاهد و ساغر، بعضی دیگر: عشق بازی و ساغر.
  2. چنین است در خ م، بعضی نسخ: قصر حور.
  3. چنین است در خ نخ ل، بعضی نسخ: تلقین درس.