| | | | | | |
|
ای لاف زنی که هر کجا هستی |
|
قصه ز روزن و سرای آری |
|
|
تا کی سوی من نه از ره غیرت |
|
از بهر نظاره روی و رای آری |
|
|
پندی بشنو که تا چو مخدومم |
|
مختار شوی گر آن بجای آری |
|
|
شو راستیی چو من به دست آور |
|
تا چرخ چو من به زیر پای آری |
|
|
برهی بریان هر جا که بود چاکر تست |
|
طبق حلوا داماد و تو او را خسری |
|
|
خوردنیهای جهان گر به شکم جمع شدند |
|
همه گفتند که ای خواجه تو ما را پدری |
|
|
ای همه نزهت و شادی و همه راحت و روح |
|
کنیت تو نعم و نام تو شیخالطبری |
|
|
چون به ملک اندر بر آرد گردی از مردان مرد |
|
داد او را تاج و تخت و ملک عالم بر سری |
|
|
تا از او فرزند زاید در جهان و وادهد |
|
در مصاف اندر حسام و در نماز انگشتری |
|