روزنامه وقایع اتفاقیه (۱۲۳۰ خورشیدی) از حکومت قاجار
نمرهٔ دوازدهم
تاریخ چاپ این نسخه ۲۲ جمادی‌الثانی ۱۲۶۷ قمری حدوداً برابر با ۳ اردیبهشت ۱۲۳۰ هجری خورشیدی است.

روزنامهٔ وقایع اتّفاقیّه بتاریخ جُمعه بیست و دویّم شهر جمادی‌الثّانی مطابق سال تنکوزئیل سنه ۱۲۶۷


نمرهٔ دوازدهم

هر کس در طهران طالب نُسخهٔ

ازین روزنامها باشد در

بازار در دکان میرسیّدکاظم

بلورفروش فروخته میشود

قیمت

یک نُسخه ده‌شاهی

سه ماه ششهزار

شش ماه دوازده هزار

یکسال دو تومان و چهار هزار


اخبار داخلهٔ ممالک محروسهٔ پادشاهی


دارالخلافه طهران

موکب فیروزی کوکب اعلیحضرت شاهنشاهی در روز سه‌شنبه ۱۹ بقصر قاجار نقل مکان فرمودند که در ماه رجب آز آنجا تشریف‌فرمای صفحات اصفهان و عراق شوند

عالیجاه محمدحسن‌خان سرتیپ افواج فراهانی که مأمور کرفتن یکفوج جدید از فراهان بُود فوج مزبُور را تمام و کمال کرفته با فوج قدیم هر دو را برکاب نُصرت‌انتساب هُمیون آورده در روز شنبه وارد شدند و با کمال آراستکی از حضُور اعلیحضرت شاهنشاهی کذشته مقبُول و مُستحسن خاطر ملوکانه کردیدند و کمال التفات بآنها فرمُودند

مقرّب‌الخاقان میرزا حسنخان وزیر نظام و حاکم عراق از انتظام عراق در دهم ربیع‌الثانی برکاب همایون معاودت نمُوده و از آنوقت در دربار همایون توقف داشت تا درین اوقات بجهة انتظام امر قشون آذربایجان مأمور و روانه شده در روز سه‌شنبه ۱۹ بیروُن رفت که بعد از انتظام امُور مرجُوعه بخود در اصفهان برکاب هُمیون شرفیاب شود

فوج کُوران که مُدّتی در طهران مشغُول مشق بودند مُرخص خانه شدند

علی مدد نام بختیاری قصاب ساکن دولاب هفتاد تُومان پول همراه خود برداشته روانهٔ لواسان شده که کُوسفند بخرد بروُدخانهٔ جاجروُد که رسیده بوُد خواسته بوُد از آب عبوُر نماید آب روُدخانه زیاد بوُده و اوُ را پیچانده و برده بود همراهانش هر چه بر اثر او جویا شدند چیزی معلومشان نشده مأیوس برکشتند و در دولاب خبر بعیال او دادند و عیالش مشغول تعزیه‌داری و مجلس فاتحه‌خوانی شدند و او را آب بقدر یک میدان بیشتر بُرده بود تا در میان رودخانه بسنکی رسیده خود را بالای آن سنک کرفته یک شبانه‌روز در بالای همان سنک مانده بود تا اینکه قدری بحال آمده بوُد و طغیان آب هم کم شده خود را بمیان آب آنداخته به شناکری خود را بیرون انداخته و پولش هم بتمامه همراهش بوده و چیزی در آب نیفتاده بوده بعد از انکه عزاداری فوت او را داشته بودند صحیح و سالم بخانه خود آمد

سایر ممالک محروسه

در روزنامهٔ خمسه از قراریکه نوشته بودند سربازان فوج جدید را کرفته‌اند و مشغول مشق میباشند و سواره را نیز حاضر کرده‌اند و مشغول سان سواره میباشند

نواب فیروز میرزا حاکم فارس در ماه جمادی‌الأوّل به بندر ابوُشهر رفته بوُدند لکن از مراجعاتشان هنوُز خبری نیامده و در غیاب خود از شیراز محمّدخان بیکلربیکی و میرزا ابوالقاسم وزیر را انتظام امر شیراز بجای خود کُذاشته‌اند از قراریکه در روُزنامهٔ فارس نوشته‌اند مشارالیهما شهر را بسیار با نظم نکاهداشته‌اند که کسی قُدرت هرزکی ندارد و رفع بعضی مواد هرزکی الواط کرده‌اند قلعه ارکی تازه که بنا کذاشته‌اند در شیراز میسازند بقدر سه زرع دیوار آن از اطراف بالا آمده است و این شغل از دیوان اعلی بعالیجاه عبدالله‌خان معمارباشی محوّل است و از قرار اخبار متواتره بسیار جای مُستحکم و مضبوط خواهد شُد

از قزوین درین روزها نوشته‌اند که دو سه روز متوالی باران مُتصّل آمده است تا روز جُمعه هشتم جمادی‌الثَالی چهار ساعت بغروُب مانده تکرک و باران شدید سَیْل‌انکیز آمده است که آب سَیْل از روُدخانه که در تابستان خشک است بچهار محله انجا که راه کوشک و کوشک و پَنْبَه‌ٌریسان و راه‌چمان مینمایند خرابی کُلی رسانده و بقدر سه‌هزار خانه را برده است و مردُم هم تلف شده‌اند امّا چه قدر ادم تلف شده باشد هنوُز روُزنامه‌اش نرسیده و هم در انروُز نزدیک بغروب افتاب در کُلّ کوههای شمیران ابر سرتاسر کرفته بود خُصوص پایین کَنْ و سوُلِقان و تجریش که با رعد و برق تکرکی آمده که زمین را مانند برف سفید کرده بوُد و از تبریز نیز نوشته بوُدند که در همان اوقات بارندکی زیاد شُده معلوم میشود که کوه اَلبُرزٌ از تبریز تا قزوین و طهران در همه جا این بارندکی را داشته

از تبریز نوشته بودند که روُزیکه نعش صمصام‌خان را بآنجا آورده و به کلیسای ارامنه در بیرون شهر میکذاشتند مردم زیاد بیرون آمده بوُدند و بعضی در بالای دیوارها و بلندیها بر آمده بودند ناکاه یکی از دیوارها افتاده و پانزده نفر در زیرش مانده بودند همه را زنده در آوردند مکر دو نفر که بعد از در آوردن مُردند و مابقی کم و بیش مجروُح شُده بوُدند و بعضی معلوم نبود که خوب بشوند یا بمیرند

از قراریکه در روزنامهٔ آذربایجان نوشته‌اند نوّاب مُصطفی قُلی میرزا حاکم اُروُمی در انتظام امر آنجا بسیار اهتمام دارند از جُمله شخصی را که در جَیْرانلوُ عموی خود را کشته بود فرستاند کرفته و آورده بدست ورثهٔ مقتوُل دادند که بحکم شرع مطاع بقصاص رسانده باشند و نوّاب شاهزاده خود بقانون سلاطین سلف شبها بلباس تبدیل کردش مینمایند که از اُمورات و نیک و بد شهر مُستحضر باشند چنانچه خانهٔ حاجی حسین نامی را دُزد برده بود دو شب متعاقب کردش کردند و دو نفر دزد را کرفه‌اند و بجهة اهتمام ایشان اُمور انجا را انتظام و رعایا را آسایش حاصل است

از اصفهان نوشته‌اند که بجهة تشریف بُردن اعلیحظرت شهریاری بآن صفحات عمارات سُلطانی آنجا را تعمیر میکنند و از قراریکه نوشته‌اند و مذکور میشود بسیار خوب تعمیر مینمایند

از اخبار مُوثّقه مُعتبر معلوم میشود که عالیجاه چراغعلی‌خان اُمور اصفهانرا بسیار منتظم و مضبوط دارد که هیچکس را قدرت خلاف و اجحاف و تعدی بدیکری نیست و تجّار و کسبه و رعایا هر کس آسوده به کار و کسب خود مشغول‌اند

سیدمحسن‌خان سرهنک فیروزکوهی شب یک نفر سلطان فرستاده که قبضی از منوچهرخان تحویلدار اصفهان بکیرد بیاورد فراش مانع سلطان شده و برکردانده است صبح سلطان مزبور چند نفر سرباز فرستاده و آن فراش را زده‌ند محسن‌خان سربازهای مرتکب این حرکت را تنبیه کامل نموده و سلطانشان را فرستاده است که عالیجاه چراغعلی‌خان تنبیه نماید

از انتظام امر خراسان و اهتمام نوّاب حسام‌السّلطنه چنانچه در هفتهای کذشته نیز نوشته شده اخبار متواتره میرسد که نظم و امنیّت و جمعیّت ارض اقدس مشهد روز بروز زیادتر میشود و رعایا و برایا را بعد از انقلاب و اغتشاش چند سال سابق امنیّت و آسودکی این ایّام نعمتی است پس از عُسرت و بشکرانهٔ این رفاه و آسایش بدعاکوئی دولت قوی‌شوکت علیّه مشغولند

از اخبار خراسان که در هفتهٔ کذشته رسیده نوشته بودند که شاه‌پسندخان که حاکم لاش و آن آطراف بوده فوت شده و ابراهیم‌خان بلوچ از قلعه شیخ نوُر بفاتحه‌خوانی او رفته بوده است یارمحمدخان ظهیرالدّوله که مُنتظر فرصت بوده بمحض استماع که قلعه شیخ نور خالیست فی‌الفور جمعیّتی بانجا روانه کرده و قلعهٔ مزبور را بتصرف خود در آورده است و الان در تصرف دارد و ابراهیم خان که خبردار شده که ظهیرالدّوله قلعه او را کرفته است از لاش و چُوَخَدْ فرار نموده است

در حین نوشتن و حاضر کردن روزنامه خبر از تبریز رسید که دو فوج مراغه ابوابجمعی جعفرقلیخان سرتیپ بتاریخ ۹ جمادی‌الآخر به تبریز رسیده بودند چند وقت در آنجا توقف خواهند کرد و بعد از آن بسمت دارالخلافهٔ طهران روانه خواهند شُد سوارهٔ ابوابجمعی محمّدزمان‌خان تدارک میدیدند که به تبریز آمده از آنجا روانهٔ دارلخلافه شوند

از اُروُمی نوشته‌اند که فوج جدید افشار ابوابجمعی یوسف‌خان در اندک مُدّت از اُروُمی روانه میشوند که از راه تبریز بدارالخلافه طهران بیایند

در شب هفتم جمادی‌الثّانی دو ساعت از شب رفته جزئی زلزله در تبریز شده و بعد از آن ابتدای بارندکی بوده است که چند روز بارش آمد و موافق کاغذها که در تبریز از اسلامبول و جزایر یونان رسیده معلوم میشود که درین ایام در یوُنان نیز چند زلزلهٔ سخت شده در خصوص سبب زلزله دانایان و عُلمای فرنکستان بسیار بحث و خیالات کرده‌اند و باعث او را هنوز درست یقین نکرده‌اند که چه میباشد امّا درین خصوص چند دلیل معلوم کرده‌اند یکی اینکه هر ولایت که کوه سوزنده داشته باشد در آنجا زلزله زیاد میشود و خاصّه کوهی که آتش و دود مستمر داشته و چندی کم بشود یا خاموش بشود اهل آن اطراف یقین می‌کنند که زلزله خواهد شد و تدارک خود را می‌بینند پیشتر شهر ناپوُلی در ایطالیا که کوه سوزنده وَسووِیس درانجاست و جزیرهٔ سلیسیلیا که کوه سوزندهٔ اتنه در انجاست و آنولایات که کوهستانش با کوه سوزنده مناسبت و جنسیّت داشته باشد اکر چه آتش او پیدا نباشد لکن آتش بودن در او از چند علامت معلوم میشود و یکی اینکه سنکهای اینکونه کوهها مانند سنک کداخته است که از جرْم کورهٔ مس یا آهن بیرون می‌آید دیکر آنکه چشمه‌های آب کرم مخلوط بکوکرد و چیزهای دیکر دارد و در چنین ولایتها لاشک زلزله میشود و اینقدر فهمیده‌اند که حرکت هر زمینی بسبب وابستکی به رک کوه نزدیک اوست و سبب دیکر آنکه سنک کوکرد و آهن خاک کردیده بهم آمیخته میشوند و باران بهار و زمستان آنها را به شکافهای کوه میبرد و مُدّتی آنجا مانده بهم جوُش میخورند و یکبار مانند باروط آتش کرفته زمین را حرکت میدهد و در اثبات این مطلب چند من کوکرد کوبیده و بُرادهٔ اهن با هم سرشته در زیر خاک کردند بعد از چند روز که مُعیّن کرده بودند دیدند که چند ذرع زمین اطراف آنجا حرکت کمی دارد و آن کوکرد و اهن که در زیر خاک بود رویش را برداشته دیدند مُحترق و سیاه شده و رنکش قدری شباهت بجرم باروط دارد

اخبار دُوَلِ خارجه

انکلیس تاریخ کاغذ آخر که از اینولایت رسید بتاریخ دوشنبه ۱۴ جمادی‌الأوّل بود در ۱۴ جمادی‌الثانی وارد دارالخلافهٔ طهران شده و در یکماه این مسافت طی شده و تاریخ کاغذ آخر که از پاریس پای‌تخت فرانسه رسیده یکروُز بعد از روزنامهٔ لندن است و ۲۹ روزه بطهران رسیده این همه مسافت که باین زودی سپرده میشود سببش این است که کشتی بُخار در آب و کالسکهٔ بُخار در راههای آنه و چاپارخانها بسیار مضبوُطست با اینکه هنوز راه‌آهن بجهة کالسکهٔ بخار از سرتاسر مملکت فرانسه دُرست نشُده و در بعضی جاها باز موافق قاعدهٔ قدیم کالسکهای سبُک به اسب چاپارخانه بسته میشود بعد از آنکه راه‌آهن از سرتاسر مملکت فرانسه درست بشود معلوُم است که اخبار پاریس و لندن از اینهم زودتر خواهد رسید

در خصوص وُزرای دولت انکلیس که نوشته بوُدند که بنا بوُد که همان وزرائی که سابق بودند باز برقرار باشند تا فصل تابستان ازین روزنامها معلوم کردید که همان قرار را داده‌اند وزرائی که حالا مأمورند باید در سر جای خود بقرار سابق مُستقل باشند تا فصل تابستان که مشورتخانه وُکلای رعایا کلٍّا تجدید میشوند آنوقت موافق رای دولت و رعیّت قرار وُزرا نیز داده شود

درین چند ماه کُذشته در بعضی بلوکات سمت جنوُب ولایت انکلیس دُزدی و خانه بُریدن بسیار شُده است و در بعضی جاها نیز که دُزدی کرده‌ند از آدمهای صاحب‌خانه نیز کُشته‌اند درین روُزها دوازده نفر از دُزدان مزبوُر را کرفته‌اند و از قراریکه معلوُم شده است این دُزدان برای عمل خُودشان نظم و قراری داده بوده‌اند که پیدا کردن آنها و بروز کارشان از برای دیوانیان بسیار مشکل باشد بُزُرکی داشته‌اند که حکم بهمهٔ دزدان میداده است و جاسوُس و خبرآور زیاد داشته‌اند و اکثر جاسوسان آنها کفش‌دوُز و پاره‌دوُز و سبدساز و غیره بوُده‌اند و غیز از اینها هم از پیله‌وَرْ و دست‌فروُشها که اجناس بدهات میبرده‌اند جاسوس این دُزدان بوُده‌اند و دستهٔ دیکر نیز کارشان این بوُده است که اموالی که دُزدان بدست می‌اوردند بآنها میداده‌اند که بولایات بعیده و جاهای دوُردَست بُرده بفُروش برسانند که بروُز نکند بالجُمله تعدیّات این دُزْدها بسیار بوده و از اشخاصی که ذکر شده کارکن و جاسوُس و خبرآور بسیار داشته‌اند حالا که این دُوازده نفر بدست مستحفظ‌های دولت افتاده‌اند اُمیدوارند که بقیّهٔ دُزدان هم یا بدست بیایند یا متفرّق بشوند که خلق از آن تشویشی که از آنها داشتند آسوده باشند

خبر آخر که از هندوُستان آمده بتاریخ ۱۴ صفر بوُد سِر وَلَیم کامْ که تازه بمنصب امیرنظامی قشون و مُشیری مشورتخانهٔ هندوُستان مأمور شُده بکَلْکَتَه وارد شُده و مشغوُل انجام لوازم کارهای مأموریت خُود بوُده

سر چارلز نَیْ‌پیر که مدّتی این منصب را داشت و حسب‌الخواهش خُودش معزوُل شده در شهر لوُدیانَهْ بود و تدارک میدید که مراجعات بولایات انکلیس نماید

فرمانفرمای هندوستان در سوجان‌پور که سمت پنجاب است بود و بنا داشتند که نهر بُزُرکی در آنجا بسازند و بجهة ساختن نهر مزبور در آنجا توقف داشت

در شهر مومئین دویست چلیک باروُط آتش کرفته بوُده است و بسیار خرابی بعمارات و غیرهٔ شهر مزبور رسیده و ضرر زیاد بانجا خُورده است سهل است که از قراریکه نوشته بوُدند چیزی نمانده بوُده است که همهٔ شهر را از بیخ و بُنْیان کَنْده و بکُلّی خرابْ نماید

سایر ممالک فرنکستان

نمسه

از قراریکه نوشته‌اند مصلحت وُکلای دُولِ نَمستان که در شهر درزدن نشسته بودند نزدیک به اتمام بود امّا چُونکه قرار نبود که پیش از کذشتن بروز داده شود معلوم نبود که چه قراری کذاشته‌اند مکر اینقدر بُروز کرده بود که بعضی از دُوَلِ بزرک نمستان بنا داشتند که تخمیناً صد هزار قشون جَمع نمایند که در سایر ممالک آنجا نظم بکذارند و قراریکه داده‌اند این است که دولتَیْن آستریه و پُروسیّه هر یک سی هزار قشون و بَواریّه پانزده هزار و هَنَوْبَر ده هزار و سقانیّه ده هزار و واریتم بورق ده هزار قشون روانه نمایند و بعضی از دُوَل فرنکستان کمان میکُنند که دُوَلِ بزرک نمسه که قُشون زیاد جمع میکنند دور نیست که بدُول کوچک آنجا ظلم و تعدّی نمایند

فرانسه

میکویند که عیال لوُی فلیپ که یکی از آنها ادّعای سلطنت فرانسه را دارد و هانری سینک که از اولاد پادشاهان قدیم فرانسه است این روزها با هم آشتی کرده‌اند و عهد بسته‌اند که همه با هم سعی و کوشش نمایند که هانری سینک که مُقدّم بر همه است و باید پادشاه فرانسه باشد بتاج و تخت فرانسه که حقّ موروثی خود میداند برسد و هانری سینک در شهر وَنیز بوده و این روزها قدری ناخوش بوده در فرانسه اشخاصی که میخواهند دولت جُمهوریّه که الان هست بر هم بزنند باز خیال دیوانکی خود را از دست نداده‌اند از آنجمله یکی در مشورتخانه کفته بوده است که هر کس که میخواهد دولت جُمهوریّه دیکر بر پا کند دولت را خوب راه ببرد باید آدم‌کُشی زیاد بکُند بلکه تا دویست هزار نفر از فرانسه کشته نشود دولت خوب راه نمیرود اهل مشورتخانه از حرف این شخص بسیار بدشان آمد و نکذاشتند که بیش ازین این قبیل حرفهای بد که صلاح دولت جمهوریّه نیست بزند و یکی دیکر ازین اشخاص که اخراج بلد است و در ولایت انکلیس نشسته است نام او بُلَنکِی است بهم‌مصلحت خودش که در فرانسه میباشد باین منوال نوشته است که حال قشون فرانسه کُلًّا از مردمان مُعتبراند که راضی به اغتشاش نیستند و از همین سبب بفقرا ظُلم می‌کنند و نمیکذارند که بجنک کردن بحق خودشان برسند تا قشون از مردمانی که هم‌خیال من باشند جمع نشوند کار فرانسه از پیش نخواهد رفت آنوقت که اسباب جنک بدست رعایا افتاد رعایا صاحب ولایت میشوند و آن قسم جمهوریّه که پسند آنهاست برپا خواهند کرد و همین قسم دیوانکیها و اعمال ناشایسته ثمرش این است که چند سال است که اغتشاش در ولایت فرانسه است و کلّ اهل فرانسه غیر از خونریزی و آدم کشتن زیاد بسیار متضرر هم شده‌اند

احوالات متفرّقه

در خصوص دُزدان ایطالیا در روزنامهٔ هفتهٔ کذشته شرحی نوشته شده بود درین روزها که روزنامه تازه از فرنکستان رسیده نوشته‌اند که اکر پاپا اذن میداد که باز قشون از ولایت خودش بجهة نظم ولایت کرفته شود اعمال دزدان باینطور که بزور خلق را برهنه میکنند شدّت نمیکرد اما پاپا از ترس اینکه مبادا قشون باوُ یاغی شده مانند چند سال پیش ازین دولت را بر هم بزنند این اذن را نمیدهد و قشون آستریّه که دران سمتها بوُدند همراه قشون پاپا مُتفّق شده بعقب دزدان مزبور رفته بودند و دزدان چونکه درانجا مجالشان تنک شده بوُد میخواستند به مملکت تسکنیّه بروند دران سرحد هم قراولهای قشون آستریّه بوُدند و با دزدان جنکیده بودند و امید داشتند که بالمرّه متفرقشان نمایند

شخصی در نیویارک ینکی دنیا سه سال پیش ازین کشتی بزرک کهنه شُده خریده بود چونکه کهنه بود میخواستند بشکنند زیرا که در دریا رفتن تشویش شکستن و غرق شدن داشت کسی دیکر سیصد و بیست و پنج دلار که تخمیناً صد و شصت تومان پول ایران میشود او را خریده و دوباره رنک زده بدریا فرستاد بجهت شکار ماهی و از آنوقت در بحر محیط معتدل کار میکند و روغن ماهی به اطراف میبرد و بجزیرهٔ مَنْسَنلَه که در سمت چین است رفته و از آنجا هم برکشته باز به بحر محیط معتدل رفته است و یک شخصی در مملکت کلی‌فارنیا شش هزار دالار که سه هزار تومان پول ایران باشد بصاحب کشتی مزبور داده که کشتی را بخرد صاحب کشتی نفروخته بود و حالا حساب کرده‌اند با قیمت کشتی که شش هزار دالار قیمت کرده‌اند بیشتر از شصت و پنجهزار تومان درین سه سال مداخل کرده است و حال این کشتی بشهر لندن می‌آید

در کوه اورال که در سمت مملکت روس نزدیک به تاتارستان میباشد نوشته‌اند که سابقا در آنجا الماس پیدا میشد درین روزها دولت روُس عملهٔ بآنجاها که میکفتند الماس پیدا میشود فرستاده و کار کرده‌اند امّا الماس کمی یافته‌اند و نوشته‌اند که درین چند سال شصت دانه الماس بیشتر در آنجا نجُسته‌اند و آنها هم اکثرا از یک قیراط کمتر وزن داشته‌اند

درین روزها در کشتی‌سازخانهٔ جزیرهٔ وَیتْ نزدیک بولایت انکلیس کشتی بزرک بخار جهة سلطان روم ساخته‌اند و در حُضور صاحبمنصبان قشون روم به آب انداخته‌اند این کشتی دو هزار خروار بارکیری میشود و برای بردن بارها و مکتوبات پوست‌خانه به اسلامبوُل و اِضمیر و شهرهای کنار قرا ونکیز ساخته‌اند

از انبارهای بزرک که در نزدیکی رود طمس که از لندن میکذرد واقع‌اند درین روزها چند انبار آتش کرفته اکر چه نظام آتش خاموُش‌کُن زوُد بآنجا حاضر شدند امّا تا جمع شدن آنها بقدر صد و سی هزار تومان مال‌التجاره سوخت

درین روزها در جزیرهٔ مالته طوفانی شده که اکر قدری بآن شدّت طول میکشید ضرر زیاد بکشتیهای آنجا میخوُرد و شدّت باد بیشتر از نیم ساعت نبوده بعد ازان باد بکلّی موقوف کردید که هیچ نسیمی نمیوزید و هوا کرفته و خَفه بود ناکاه زلزلهٔ شُد که اکثر زنکهای میان شهر بصدا درآمدند و در کشتیها نیز که در روی آب بودند حرکت زلزله معلوم کردید و در خُشکی چنان شدّت کرده بود که کسانی که در روُی تخت خوابیده بودند از تخت بزمین می‌افتادند حرکت اوّل مثل این بود که زمین بالا بیاید فعد ازان بعرض و طول حرکت کرد خانهای شهر آنجا را بسیار مُحکم ساخته‌اند که با وجوُد سختی زلزله خرابی بعمارات آنجا نرسیده مکر چند دیوار کُهنهٔ قدیم که افتاده بودند اهل کشتی بخار که نزدیک بکوه سوزندهٔ اتنه بودند میکفتند که دود از کوه مزبور موافق استمرار همیشه بلند بود امّا آتش شدتی نداشت

شخصی که پردهای تصویر میفروشد در بازار حراج‌خانهٔ لندن تصویری قدیم به پوُل جزئی خریده بوُد بعد از آنکه پاک کرده بود دیده بود که از کار استادهای قدیم است که درین ایّام اینطور نقّاشها پیدا نمی‌شوند و نام نقّاش پردهٔ مزبوُر مِشِلْ اَنجِلِو است چون از کارهای این نقاش و استادهای دیکران ایّام و در رومه بسیار است و نقاشهای آنجا از کارهای قدیم سررشته خوُب دارند تصویر مزبور را بشهر رومه بُرده و به اجلاس نقاشهای آنجا نموده همه تصدیق کرده‌اند که کار مِشِلْ اَنجِلِو است و صد و شصت و پنجهزار فرانک که شانزده هزار و پانصد تومان پول ایران باشد قیمت کرده‌اند

در روزنامهٔ که که در هفتهٔ کذشته رسیده نوشته بودند که فیلها که از سراندیب به ینکی دنیا برده بودند اهل آنجا چنین حیوانی ندیده بودند شخصی به نوکرش نان داده بود که ببر باین حیوان که در کوچه ایستاده بده نوکرش رفته و برکشته بآقای خود کفت که این حیوان از دو طرف دُم دارد از طرف نان باوُ بدهم