کلیات سعدی/غزلیات/کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد

۱۹۱– ط

  کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد؟ آخر این غورهٔ نوخاسته[۱] چون حلوا شد؟  
  دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد که چنین بلبل خوش سخن[۲] و طوطی شکرخا شد؟  
  که درآموختش این لطف و بلاغت کانروز مردم از عقل بدر برد که او دانا شد[۳]؟  
  شاخکی تازه برآورد[۴] صبا بر لب جوی چشم بر هم نزدی[۵] سرو سهی بالا شد  
  عالم طفلی و جهلِ حیوانی بگذاشت آدمی طبع و ملکخوی و پری سیما شد  
  عقل را گفتم ازین پس بسلامت بنشین گفت خاموش که این فتنه دگر پیدا شد  
  پُر نشد چون صدف از لؤلؤ لالا[۶] دهنی که نه از حسرت او دیدهٔ ما دریا شد  
  سعدیا غنچهٔ سیراب نگنجد در پوست وقت خوش دید و بخندید و گلی رعنا شد  


  1. نو آمده.
  2. نفس.
  3. گویا.
  4. بپرورد.
  5. بزدی.
  6. در همه نسخه‌های معتبر بجای «لؤلؤ لالا»، «دانهٔ مرجان» نوشته شده، تنها در یک نسخه «لؤلؤ لالا» است که آنرا متن قرار دادیم.