برگه:اکونومی پلتیک.pdf/۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
(۳)

مکنت آنچیزی است که بتوان آنرا با چیز دیکر مبادله نمود این تعریف بآسانی فهمیده میشود در صورتیکه شخص بخاطر بیاورد که بعضی چیزها هست که اکر چه مفید و لازم است مکنت حساب نمیشود مثلا هوائیکه در آن تنفّس مینمائیم واجب‌ترین چیزهاست امّا داد و ستد نمیشود کسی نمیکیرد و در عوض آن چیزی نمیدهد همه کس از آن بقدر ضرورت و لزوم بدون زحمت و قیمت دارد و بمصرف میرساند پس نمیتوان آنرا مکنت حساب کرد و همینطور است نور آفتاب و در بعضی امکنه حال آب ولی در جاهائیکه بقدر کفایت از آن یافت نشود و رودخانه و شطّی از کنار یا وسط شهر نکذرد و یا چشمه‌سار و انها را طبیعی در حوالی آبادی جاری نباشد و مردم محتاج بحفر قنوات و اجرای میاه باشند و صاحبان قنات و آب از دیکران در بهای این مایع چیزی دریافت کنند آنجا البتّه آب مکنت است بسا اشخاص در حقیقت مکنت سهوهای عظیم کرده‌اند از جمله پیش ازینها همه کس کمان میکرد مکنت و پول یک معنی دارد ازین رو مکنت هر مملکتی را که میخواستند بسنجند برآورد طلا و نقره آنرا میکردند و برای تجارت مشکلات میتراشیدند تا نکذارند پول از مملکت بیرون رود و شاید این اشخاص در این اشتباه خود معذور باشند مثل آنهائیکه اثر چیزی را خود آن چیز فرض نموده‌اند و منشاء و جهت سهو آنها که پول را مکنت دانسته‌اند اینست که دیده‌اند اغلب مکنت را بپول برآورد مینمایند مثلاً میکویند دخل فلان دولتمند در سال ده هزار تومانست و فلان مملکت پنجاه کرور مداخل و مخارج دارد این تقریب و هزار چیز دیکر نکذاشته است حقیقت پول درست معلوم شود پس برای درست فهمیدن مطلب بهتر آن است که بتاریخ رُجوع نمائیم و به‌بینیم آنوقتیکه ملل با مسکوکات