اینک وارد شهر بوشهر شده میخواهم اتحاد و دوستی سابق که بین دولتین برقرار بود محکم نمایم.[۱]
در اثر این مکاتبات در ۱۳ نوامبر بما خبر رسید که یک نفر مهماندار از طرف پادشاه ایران تعیین گردیده که ما را بطهران ببرد. این شخص محمد حسنخان نام داشت. وقتیکه خبر رسیدن او به بوشهر رسید من (موریر) با مستر بروس و دکتر جوکس[۲] و یک اسکورت ده نفری و پنجنفر شاطر باستقبال او رفتیم و در راه باو رسیده باتفاق ببوشهر مراجعت نمودیم. محمد حسن خان بدیدن سفیر فوقالعاده آمد. سفیر از شاهزاده حسینعلیمیرزا والی فارس و وزیر او احوالپرسی نمود و بخود او هم مهربانی کرد.
روز دیگر سفیر مرا ببازدید محمد حسن خان مهماندار فرستاد.
روز ۲۱ نوامبر محمدحسنخان قرهگوزلو بدیدن سفیر آمد. بعد از تعارفات زیاد باطاق خلوت رفتند و قریب چهار ساعت با هم مذاکره مینمودند. بعد از آن هم جدا شده محمد حسن خان بطرف شیراز رفت و این مذاکرات رضایت بخش بود. شب در هنگام شام بما امر داد که حاضر باشیم بطرف طهران حرکت کنیم.
از جعفر خان، وکیل دولت انگلستان در شیراز کاغذ رسید که عنقریب مهماندار برای آوردن سفیر معین خواهد گردید و در ضمن راپرت داده بود که روسها جنگ را ادامه میدهند و جنرال گاردان چهار نفر به نزد روسها روانه نمود که جنگ را متارکه کنند ولی روسها جواب دادند که حکم دارند جنگ را ادامه دهند و این پیشآمد باعث شده که فرانسویها از نظر شاه افتادهاند و دیگر در دربار ایران نفوذ ندارند.
مهماندار تازهای که در این کاغذ اشاره شده بود محمدزکیخاننوری است