برگه:تاریخ روابط ایران و انگلیس (جلد۱).pdf/۱۲۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۱۵

هنگامیکه خبر نکول حواله‌های سر هارفورد جونس بطهران رسید دولت پادشاهی انگلستان و سایر اعضاء سفارت همه سرشکسته شده و بی‌اعتبار بقلم رفتند و تمام آنها از درجه اهمیت افتادند.

موریر در این باب مینویسد:

«فقط مساعدت و مهربانی‌های شاه و رجال دربار ایران بود که اسباب تسلی خاطر همه ماها گردید.

در تاریخ ۲۳ اپریل ۱۸۰۹ مکتوبی از فرمانفرمای کل هندوستان رسید که فوق‌العاده ما را متوحش نمود. چون فاش نمودن مندرجات آن مخالف احتیاط است و دور از عقل میباشد لذا از ذکر آن صرف نظر میشود ولی همینقدر میگویم که این مکتوب، سفیر فوق‌العاده پادشاه انگلستان را گرفتار زحمت و عذاب روحی شدید نمود و از این عذاب روحی فقط بواسطه محبت و مهربانی و مساعدت شاه و درباریان ایران ممکن بود خلاص شد و بس.

من باید در این جا بنفع شهریار ایران این مطلب را متذکر شوم که پادشاه ایران علاوه بر مهربانی و همراهی با سفیر پادشاه انگلستان حتی حاضر شد او را در پناه خود محافظت کند و مشمول عواطف و مراحم خود گرداند. وزراء و درباریان شاه نیز بملاحظه علاقه شاه نسبت به سفیر در مساعدت و همراهی با شخص سفیر مضایقه ننمودند. در تمام مدت این گرفتاری و این پیش‌آمد غیرمنتظره رفتار و عملیات و مناسبات آنها خیلی گرم و صادقانه بود. تمام درباریان شاه باتفاق مایل و شایق بودند نسبت به سفیر مساعد و مهربان باشند. سفیر پادشاه انگلستان با گرفتاریهائی که در این موقع در میان یک ملت غریب و خارجی داشت، تمام محاسن قلوب پاک و منزه هم‌وطنان و برادران ملی خود را در میان ایرانیها مشاهده مینمود و این یگانه تسلی خاطر او بود.»[۱]

موضوع مکتوب ۲۳ آپریل ۱۸۰۹ فرمانفرمای کل هندوستان به سر هارفورد جونس این بود که فرمانفرمای هند مایل نمیباشد سر هارفورد جونس از در صلح و صفا

  1. سفرنامه موریر (صفحه ۲۲۰)