برگه:تاریخ روابط ایران و انگلیس (جلد۱).pdf/۱۵۳

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۴۳

ما بین او ولیعهد آن مملکت که پسر ارشد خود او بود نفاق و ضدیت شروع میگردد و هر دو برای جلب مساعدت ناپلئون باو متوسل میشوند. در این مورد ناپلئون با نیتی خالی از صداقت و مغرضانه در کار اینها دخالت میکند و با یک سیاست غدارانه‌ای دست پدر و پسر هر دو را از سلطنت آن مملکت قطع مینماید و برادر خود ژوزف بناپارت را بپادشاهی آن سرزمین برقرار میکند و عده زیادی از قشون فرانسه را برای تصرف آن مملکت اعزام میدارد.

ملت اسپانیول که تا آن تاریخ در اختلاف و نزاع پدر و پسر بی‌طرف بودند از دخالت امپراطور فرانسه در امور داخلی اسپانیول ناراضی میشوند.

چون دسایس خارجی در کار بوده این عدم رضایت ملت اسپانیول بزودی بیک شورش و انقلاب خونین ملی منجر میشود و تمام سکنه اسپانیول بر علیه فرانسه قیام میکنند. این قیام ملی ملت اسپانیول یک داستان تاریخی حیرت‌انگیز تاریخی است که در سوانح و اتفاقات عالم بی‌نظیر میباشد. درست است که ملل جاهل و عاری از علم و دانش بآسانی و سهولت تحریک میشوند؛ ملت اسپانیول نیز یکی از آن مللی است که سهم تعصب مذهبی آن زیاد و بهره علمی آن بسیار اندک میبشاد، بنابر این در نتیجه تحریکات اجنبی باعلی درجه تحریک شدند بطوریکه زن و مرد و بزرگ و کوچک بلااستثنا برای اخراج فرانسویها از خاک اسپانیول مسلح شدند.

انگلیسها نیز آتش انقلاب را ماهرانه دامن زدند که تمام اسپانیول در اندک مدتی یکپارچه آتش فروزان گردید.

در این هنگام قصر پادشاه را محاصره نموده او را مجبور باستعفا از سلطنت نمودند و پسر او فردیناند را بپادشاهی برداشتند. قشونهای فرانسه در این موقع بعجلهٔ تمام از کوههای پیرنه[۱] وارد پایتخت اسپانیول شدند. حضور قشون فرانسه در مادرید عوض اینکه سکنه را در ترس و وحشت انداخته آنها را ساکت نماید برعکس بر غبظ و غضب آنها افزود و آنها را جری‌تر ساخت.

شارل چهارم و فردیناند هفتم هر دو از سلطنت اسپانیول خلع و با یک مقرری سالیانه

  1. Pyrenees.