برگه:تاریخ روابط ایران و انگلیس (جلد۱).pdf/۱۵۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۴۸

و هر دو موضوع تا حدی هم مهم و هم مشکل بود.

موضوع اول اینکه ناپلئون خواهر الکساندر را خواستگاری نمود و الکساندر عذر آورد. عذر او هم این بود که موضوع مربوط بمکله روسیه است که مادر الکساندر باشد و اظهار داشت ملکه باید در این موضوع موافقت کند. بعدها هم از قول مادر الکساندر عذرهای مذهبی و غیره پیش آوردند بطوری که این وصلت صورت نگرفت و ناپلئون مکدر شد.

تقاضای الکساندر امپراطور روس هم این بود که ناپلئون رضایت بدهد استانبول ضمیمه مملکت امپراطور روس گردد. ناپلئون باین امر راضی نشد و این هم کافی بود که الکساندر را مکدر کند.[۱] باین ترتیب این موضوع باریک سبب شد که رنجش باطنی طرفین فراهم گردد.

در ششم ماه اکتبر ۱۸۰۸ این دو امپراطور در میان شادی و هلهله قشونهای طرفین و تماشاچیان با خوشحالی ظاهری جدا شده و از هم خداحافظی کردند و دیگر در این دنیا برای آنها ملاقاتی دست نداد و یکدیگر را ندیدند.

اگر چه رنجش و کدورت باطنی بین این دو امپراطور ایجاد شده بود ولی تا بهار سال ۱۸۰۹ در ظاهر علایم و آثاری از آن پیدا نبود. در این تاریخ که باز بین فرانسه و اطریش نزاع در گرفته بود کاغذی از یکی از سردارهای معروف روس خطاب به جنرال اطریش که با قشون فرانسه در جنگ بود بدست عمال سری فرانسه افتاد که فوراً آن کاغذ را به نظر ناپلئون رسانیدند. در این کاغذ ژنرال روس از مقاومت‌های قشون اطریش در مقابل فرانسویها تمجید نمودند و آنها را برای دفاع از وطن خودشان تشویق کرده بود و وعده میداد که عنقریب قشون روس هم بآنها ملحق خواهد شد. ناپلئون از این کاغذ فوق‌العاده متغیر شده فوراً آنرا پیش سفیر خود در پطرزبورغ فرستاد و باو دستور داد که از دولت روس در باب مندرجات آن توضیح بخواهد. دولت روس خیلی دست و پا کرد شاید خیال و سوءظن ناپلئون را بر طرف کند اما نشد و با اینکه آن ژنرال را هم عزل نمودند مفید نیفتاد

  1. Alison. P. 144 Vol. 12