در تبریز نیز با وزیر مختار عثمانی داخل مذاکره شدیم شاید بین دولتین صلح برقرار گردد. بالاخره از فرمانفرمای کل گرجستان جواب مراسلات ما رسید که اطلاع میداد عازم سرحدات ایران میباشد تا در آنجا قرارداد صلح را مذاکره کنند. بنابراین وزیرمختار انگلیس در هفتم سپتامبر ۱۸۱۲ بسمت اردوی عباسمیرزا حرکت نموده تا با عباسمیرزا ملاقات کند. در اثر این ملاقات شاهزاده حاضر شد فرمانفرمای کل گرجستان را در آقتپه ملاقت نماید.»
موریر شرحی مفصل از تنظیمات اردوی نایبالسلطنه بیان مینماید و از طرز ملاقات و پذیرائی وزیر مختار انگلیس و صحبتهائی که بین آنها رد و بدل شده است با تفصیل مینگارد و گوید:
«از نزدیکی اردو یک عده سوارهنظام با عدهٔ از خواص نایبالسلطنه ما را استقبال نمودند. در فاصله کمی از سراپرده نایبالسلطنه چادرهای ما را برپا کردند. بمحض ورود صبحانه خوبی در چندین مجموعه و از هر قبیل میوه و شربت و خوراکیها برای ما آوردند.
در روز بعد وزیر مختار با همراهان خود بدیدن نایبالسلطنه رفت. نایبالسلطنه با یک احترام خاصی وزیر مختار را پذیرفت و از هر دری سخن بمیان آمد. موضوع اوزبکها و تاتارها پیش آمد. وزیرمختار تصدیق نمود که قشون ایران با این توپخانه که دارد بآسانی میتواند بر آنها غلبه کند.
شاهزاده اظهار مینمود اوزبکها چه اطلاعی از توپخانه یا از ترتیبات منظم قشونی و فنون جنگی دارند و چگونه میتوانند در یک دقیقه ده بار تفنگ را پر کرده خالی کنند. من خوب بخاطر دارم آن زمانیکه ما نیز حال آنها را داشتیم یک وقتی پدر من، شاهنشاه فعلی یک قلعه را محاصره کرد و فقط یک عراده توپ داشت و
عبدالله پاشا و عبدالرحمن پاشا حاکم سلیمانیه بود. ایران از عبدالرحمن پاشا حمایت میکرد و او را حفظ مینمود و عثمانیها عبداللّه پاشا والی بغداد را تحریک میکردند که بسلیمانیه دستاندازی کند.