برگه:تاریخ روابط ایران و انگلیس (جلد۱).pdf/۱۹۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۸۸

مرا قطع نموده گفت: – قدرت و نفوذ من بمراتب از قدرت و نفوذ سلطان عثمانی زیادتر است. من در جواب گفتم بعقیده اعلیحضرت ممکن است چنین باشد، لیکن من تصور کردم تقاضای من مبنی بر اینکه اصرار داشتم وزراء دربار اعلیحضرت پادشاه انگلستان نسبت به سفیر و نماینده فوق‌العاده پادشاه ایران روا داشته‌اند و این تقاضا با نهایت احترام بعمل آمده بود مورد قبول یابد.

در صورتیکه این مسئله قبلا در هنگام ورود من بطهران در سال ۱۸۱۱ پس از مذاکرات زیاد حل شده بود و تا امروز هم روی همان ترتیب عمل شده است، بدون اینکه ایرادی بدان وارد آید.

اینجا شاه از من سئوال کرد آیا من قصد دارم پادشاهی او را با پادشاهی انگلستان تطبیق کنم؟

در جواب گفتم هرگز قصد ندارم که بیک چنین مقایسه مضحکی مبادرت کنم، زیرا حقیقت امر خوب پیدا است. من هیچ دولتی را در روی زمین خواه دولت اسلامی، خواه دولت اروپائی، دارای آن استعداد نمی‌بینم که با پادشاه من از حیث قدرت و نفوذ و عظمت و احترام برابر باشد.

علت این اظهارات من آن بود که شاه بعضی بیانات مضحک و قابل استهزاء در باب سلطنت مشروطه و محدود مینمود.»[۱]

این مشاجره در اینجا ختم شده و سفیر پادشاه انگلستان به تبریز رفت. بعد از این دیگر احساسات ایرانیها نسبت باو تا اندازه‌ای سرد و کدورت‌آمیز بوده و دیگر چندان طرف توجه شاه نبود.

در اول ماه سپتامبر ۱۸۱۳ سر گور اوزلی با عباس میرزا نایب‌السلطنه در تبریز ملاقات میکند.

خود سر گور اوزلی در این باب مینویسد:

«در ساعت ۱۲ روز با تعیین وقت قبلی نایب‌السلطنه را ملاقات نمودم. صحبت


  1. یادداشتهای سر گور اوزلی (صفحه ۹۲)