که من نمیتوانم راضی شوم یک چنین لکه بدامن یکی از اشخاصیکه در تحت حمایت من است گذاشته شود و یا اینکه راضی شوم با نظرهای واهی راه مسافرت او را تغییر دهند. ماژور دارسی باید از راه تفلیس برود.
عباس میرزا گفت: در اینصورت نتیجه این خواهد شد که من حکم خواهم داد قراولها او را با تیر بزنند.
من در جواب گفتم: والاحضرت بهتر است قدری ملاحظه داشته باشند که دست تعدی بطرف یک نفر تبعه انگلیس دراز نکنند. والاحضرت چگونه راضی میشوند کسی را تهدید کنند؟..
البته مجازات در مقابل خیانت جای خود دارد، ولی مجازاتی که از سوءاستفاده از قدرت ناشی باشد فوقالعاده خطرناک است و روزی که دست تعدی بجان یکی از اتباع انگلیس دراز شود صدهاهزار مردم از عواقب وخیم یک چنین روزی افسوس خواهند خورد.[۱]
باقی مذاکرات این ملاقات دیگر در جزء یادداشتها نوشته نشده است ولی معلوم میشود که نایبالسلطنه با سر گور اوزلی بعدها کنار آمده است.
سر گوراوزلی در ۲۱ اکتبر از تبریز حرکت نموده بطهران رفت. با چنین سوابقی که سر گوراوزلی از ملاقات و برخوردهای خود با شاه و نایبالسلطنه ذکر میکند، باز او مورد اعتماد و اطمینان شاه و نایبالسلطنه بوده و راضی شدهاند ایشان واسطه صلح بین ایران و روس واقع شود؛ چونکه معاهده انگلستان باصرار و صوابدید سر گوراوزلی منعقد گردید گردید و شرح آن قبلا گذشته است.
سر گوراوزلی در یادداشتهای خود عین عبارات شاه را بفارسی ضبط نموده و میگوید:
«ای ایلچی وقتی که از همدان بسلطانیه آمدی، همه کس از شما برگشته بود الا شاه.»[۲]