اینها دال بر این بود که سقوط امپراطوری ناپلئون حتمی است و هر آن انتظار آنرا داشتند.
از آنطرف جدیت مینمود این شکست را جبران کند؛ جدیتهای سابق او و فداکاری ملت فرانسه شکست ۱۸۱۲ مسکو را جبران نمود ولی شکست لایپزیک جبرانناپذیر بود.
بعد از شکست ناپلئون و مراجعت او بپاریس در نوامبر ۱۸۱۲ سختگیریهائی که از طرف ناپلئون در قضایای سیاسی و داخلی فرانسه بظهور رسید ملت خسته و ناتوان فرانسه را بجان آورد و یک نارضایتی کلی در میان توده ملت فرانسه نسبت بناپلئون پیدا شد.
بورین که منشی مخصوص ناپلئون بوده و بعدها تاریخ زندگانی او را نوشت در این موقع گوید:
«ناپلئون چارهای نداشت جز اینکه بملکه متوسل شده او را بمجلس سنا بفرستد و واسطه قرار بدهد که سنا قانون جدید برای سربازگیری وضع کند تا ناپلئون بتواند از هجوم قشون متحدین به پایتخت فرانسه جلوگیری کند. بنابراین ملکه با جلال و شکوه تمام بمجلس سنا رفت و مقصود خود را اظهار نمود. خواهش او پذیرفته شد و مجلس سنا اجازه داد سیصد هزار قشون دیگر از جوانان فرانسه برای دفاع وطن تحت سلاح بروند تا شرافت و حیثیت فرانسه حفظ شود.
ولی ملت فرانسه دیگر خسته و فرسوده و وامانده شده از هر جای فرانسه فریاد سکنه برای صلح بلند بود. تلفات ملت فرانسه در جنگهای سال ۱۸۱۲ و ۱۸۱۳ بر یک ملیون نفر بالغ میشد ولی ناپلئون باین فریادها گوش نمیداد و با یک جرئت و رشادت فوقالعاده مشغول بود شکست لایپزیک را جبران کند.
باری پس از جنگ لایپزیک و شکست فاحشی که بقشون فرانسه وارد آمد تمام دول بزرگ و کوچک اروپا با پول و مهمات جنگی دولت انگلیس بر علیه ناپلئون متحد شدند و در نهم نوامبر ۱۸۱۳ در فرانکفورت قسم یاد کردند که اسلحه را زمین نگذارند مگر اینکه صلح در تمام قاره اروپا و صلح عمومی در تمام عالم