وعدههای صریح چندی دربار ایران را بطرف خود جلب نمود و برای همراه نمودن ایران با نقشههای خود، ایران را بر علیه روس و انگلیس تحریک کرد همینکه موقع عمل رسید، مصلحت این بود و منافع فرانسه چنین اقتضا میکرد که ایران بدست روس که دوست احتمالی فرانسه میباشد بهتر خواهد بود از اینکه انگلیسها در آن تسلط داشته باشند، زیرا که انگلیسها دشمن دائمی و اصلاحناپذیر فرانسه هستند. روی هم رفته ایران از این روابط سیاسی خود با دول اروپا هیچ خیری ندید بلکه نتیجه آن برای ایران فوقالعاده زیانآور بود.
اینک ایران تازه از فشار روسها خلاص شده بود و هنوز اسلحه را از دست بزمین نگذاشته بودند که اغتشاشاتی در استرآباد و ایالت خراسان بروز کرد. قلمرو ایالت خراسان در این موقع خیلی وسیع بود، یعنی هم وسعت خاک آن فوقالعاده زیاد و هم امراء مقتدر بسیاری داشت که مستعد بودند به کمتر اشارهای تحریک شوند حال لازم بود توجه و تدابیر شاه مصروف دفع اغتشاش آن نواحی گردد.
اولین اغتشاش از میان تراکمه شروع گردید و بزودی قشون ایران آنها را تنبیه نموده و سر جای خود نشانید، بعد اغتشاش امراء خراسان پیش آمد و شرارت آنها بالا گرفت و علناً علم طغیان را برافراشتند.
اقدامات دربار شاه بزودی آنها را تأدیب نمود و همگی تحت اطاعت دولت ایران در آمدند. هنوز از این قسمت فارغ نشده امیر خوارزم با عده زیادی بخراسان حمله نمود تراکمه که ساکت و آرام شده بودند مجدداً طغیان کردند. قشون ایران در اندک مدتی همه را مغلوب و منکوب نمود و امیر خوارزم بطرف خیوه فراری شد.
در سال ۱۲۳۱ هجری (۱۸۱۵ میلادی) شرارت افغانها شروع گردید. محمودشاه کابلی و فتیحخان وزیر او با ایل هزاره و ایل قرائی متحد شده بخیال تسخیر خراسان افتادند محمدولی میرزا که در این هنگام والی خراسان بود چون نتوانست از عهده بر آید معزول و برادر او شجاعالسلطنه حاکم تهران بجای او مأمور گردید. این شاهزاده در اوایل محرم ۱۲۳۲ هجری (۱۸۱۶ میلادی) وارد مشهد گردید و خوانین خراسان همه را مطیع کرد. از انتشار این خبر افغانها بوحشت افتادند.