برگه:حافظ قزوینی غنی.pdf/۳۰۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۷۶
  غزل سرائی ناهید صرفهٔ نبرد  
  در آن مقام که حافظ برآورد آواز  
۲۵۹  منم که دیده بدیدار دوست کردم باز چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز  ۲۶۳
  نیازمند بلا گو رخ از غبار مشوی که کیمیای مُرادست خاک کوی نیاز  
  ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز  
  طهارت ار نه بخون جگر کند عاشق بقول مفتی عشقش دُرست نیست نماز  
  درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر درین سراچهٔ بازیچه غیر عشق مباز  
  به نیم بوسه دعائی بخر ز اهل دلی که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز  
  فکند زمزمهٔ عشق در حجاز و عراق  
  نوای بانگ غزلهای حافظ از شیراز  
۲۶۰  ای سروناز حسن که خوش میروی بناز عشّاق را بناز تو هر لحظه صد نیاز  ۲۶۵
  فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل بُبریده‌اند بر قد سروت قبای ناز  
  آنرا که بوی عنبر زلف تو آرزوست چون عود گو بر آتش سودا بسوز و ساز  
  پروانه را ز شمع بود سوز دل ولی بی شمع عارض تو دلم را بود گداز