برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۲۵

در نمونه‌خوانیِ این برگ مشکلی وجود دارد.
 

خاطرات و خطرات 111

را واداشتم دو رساله در صرف و نحو فارسی ترتیب داد و معمول شد. فواید الترجمان را هم برای تحصیل فرانسه خودم نوشتم و چاپ شد و اگر سودی داشت به برادر تقی زاده رسید. از من بجلدی سی شاهی (یک ریال و نیم) گرفت و به پنج ریال فروخت. مصارف مدارس در بدو امر ابتدائی ماهی ۱۴۰۰ و متوسطه ۲۷۰۰ ریال بود. اندک اندک توسعه یافت روزی که من با اتابک بسفر مکه رفتم، مدرسهٔ علمیه ششصد تومان بودجه داشت و از ماهانه تدارک می شد و چهل تومان اضافه عایدی داشتیم. از اعانهٔ دولت صد و چهل تومان بمدرسه کمک میشد. اعیان در پرداخت ماهانه برای تربیت اولاد خودشان جان میکندند. کسبه منظم تر اجرت مدرسه را میپرداختند. روزی نانوائی بمدرسه آمده بود و ماهانهٔ بچه هایش را میپرداخت. من در مدرسه بودم. معلوم شد سه پسر او در مدرسه درس میخوانند. گفتم یکی مجانی باشد. اول ماه باول ماه ماهانه را میپرداخت. از یادبودهای مدرسهٔ علمیه مکتوب شمس الدوله زن ناصرالدین شاه و همشیرهٔ عین الدوله است که بخط خودش نوشته است: راست است که ما در شغال آباد منزل داریم (امروز خیابان شاه که از اسلامبول بمیدان بهارستان می رود) ولی باین اندازه معطل کلیله و دمنه نباید شد. عبدالله که به مدرسه فرستاده ام هنوز حساب نمیداند که بکار من میخورد. تاریخ ضرورت ندارد. نمیخواهد واعظ و خطیب بشود قدری عربی ید نیست که قرآن بخواند. فرانسه هم بکار می خورد. املائش درست نیست. مکتوب خانم خالی از کنایات ادبی نیست و براعت استهلال دارد. تربیت عبدالله را باندازهٔ جمع آوری کرایهٔ دکاکین میخواهند نه نظر باینکه آدامی بشود. فرانسه معلوم نیست بچه کار عبدالله میخورد. من در زمان پدرم ششصد تومان مواجب داشتم. بعد از پدرم چهار صد تومان از مواجب او یمن رسید و نصف جیره و علیق، سی خروار گندم، شصت خروار جو و متجاوز از صد خروار کاه. در مقابل این استفاده بر خود لازم دانستم در رشتهٔ مدارس که خدمت ملی بود اهتمام کنم که بعقیدهٔ خودم مشروع بود. بسیار از متصدیان امروز شاگردان مدرسه علمیه اند. روزی در مدرسه گفتم من کار علی را مشکل تر از کار پیغمبر (ص) می دانم. چه پیغمبر حاکم بود و گاهی هم احکام تغیر می یافت و علی میبایست طابق النعل بالنعل عمل کند و این مشکل تر است. شیخ حمزه گفت: با این فرمایش مس با رطوبت با شما

جایز نیست گفتم بی رطوبت هم جایز نیست در مکه رقعه ای از او بمن رسید که عذر خواسته و حلال بودی طلبیده بود. وقتی بر گشتم رساله ای آورد که در آن نقل بود و علی خودش اشاره باشکال کار خودش از نظر من کرده بود. درس شیخ حمزه محل بود. ناظم شکایت داشت و من برای همین قوت ایمان میخواستم که در مدرسه باشد. صرف را بطول و تفصیل میگفت که عرب خودش هم نمیداند، شواز صرف عربی بچه کار ما می آید. بلی موشکافی ها هوش را ورزش میدهد. عربی زبانی است که از هر کلمهٔ آن که غالب سه حرفی است فواید مختلف بر می آید و اصطلاحات می توان در آورد. نسبت بفارسی وسعت فوق العاده