گذشته ز اطوار گر نیک و بد | بمدت ز خاطر همی میرود | |||||
مگر از خوشی ها بیاد آوری | نگو آنچه دیدی بدل پروری | |||||
زمانه نداند درنگی بدان | همی بگذرد گر سبک گر گران | |||||
بماند ترا تجربت یادگار | همان تجربت آید ایدون بکار | |||||
کنون ای جوانان نوخاسته | از آموزگاران آراسته | |||||
بگیرید جامی بنوشید شاد | پدر را و مادر بدارید یاد | |||||
بهر کار نیت به یاری کنید | همه سربسر سازگار ی کنید |
انقلاب فرانسه را بیمایه میدانستم اما از کلمات آزادی برابری خصوصاً برادری خوشم میآمد جمهوری بنظرم مدرسهٔ بیمدیر بود اخوی آخر راضی شد معلم بیاورد بیبراشتین[۱] نامی که خود محصل بود اجیر شد من در سیزده ماه آنچه از مقدمات بکار من میخورد از او آموختم در امتحان ریاضی رسالهٔ هندسه و جبر را، متن و حاشیه، از بر داشتم منجمله از موضوعات درس آلمانی قطعه زنگ شیلر[۲] بود که در آن بمناسبت رسم کاتولیک که در مواقع مهم زندگی بکلیسا رجوع میکنند دورهٔ زندگی را در ضمن ریختن زنگی بیان میکند چه در تعمید طفلی در عقد نکاح و تشریفات فوت زنگ بنوا میآید. در متانت آلمانی و انگلیسی در حاشیهٔ فرانسه همین بس که به مضرات برخورده از پیروی آن اسلوب نامطلوب خودداری نموده و راه سلامت پیمودند و گول کلمات را نخوردند که شیلر از آنها به میان خالی تعبیر میکند
از زبان استاد خطاب بکارگران گوید همانا قالب مهیا است چابک دست بکار باید زد سعی از ماست و توفیق از خدا تا عرق همت از جبین اهتمام نریزد کس نتیجهٔ عمل نبیند. اسکافی راست:
چون مرد باشد بر کار و بخت باشد یار | ز خاک تیره نماید بخلق زر عیار |
مس گداخته است و بروی نواخته و سیلان مطلوب ساخته بکوشید تا بمدد آتش و سعی بازو زنگ بر منارهٔ کلیسا بر آید و شهر را پر آوا کند در اول مرحلهٔ زندگی طفل را ندای ایمان به گوش
- ↑ بیبراشتین شعر میگوید قطعهای در تبریک سال نو گفته بود در منزل با دستگاه کوچکی که اخوی داشت چاپ شد و من اینجا عیناً درج کردم و ترجمه آنرا بفارسی آوردم.
- ↑ فریدریش شیلر از شعرای نامی آلمانی است که انقلاب فرانسه را از نزدیک مطالعه کرده است و در نوای زنگ اشاره به بربریت بشری میکند حکایت آزادی سویس را هم او نوشته است در قطعهٔ دیگر گوید سه کلمه میشنویم همه رنگ و بیرنگ سهل بگفتار و صعب بکردار و قصدش کلمات آزادی و برابری و برادری است در آلمان مثل است که فلان دشمن تر از برادر است و مصداقش در تقسیم ارث اظهر کلمات همه نوید است و عمل تهدید کشتند سوختند و خراب کردند آزادی برابری و برادری بود
تن* گوید لوئی قادر بود که قاهر شود حس ترحم او را بر سر تسلیم آورد و فراموش کرد که وقایهٔ نظم شریفتر از حفظ جان گروهی فتنهجوی است حق این بود که دفع مفسدین میکرد نظم را برجا میداشت گوش بحرف حسابی مردم هم میداد و از تجاوزات جلوگیری میکرد گوئیم چون عمل بیمکافات نمیماند دانتن ربسپیر ما را و رفقا بکیفر رسیدند و ضربهٔ گیوتین را چشیدند و از آنجا، کل امر جاوز حده انعکس ضده آن هرج و مرج دیکتاتوری ناپلئون را پدید آورد و آب بکرد اول رفت باز همان شد که بود ناپلئون گفت جمعی رجاله بهیچ و پوچ قصر سلطنت را زیروزبر کردند و اثاثهٔ آنرا چاپیدند و بجان هم افتادند.
اسامبله (مجلس جماعت) در دست رجاله میرزابنویس شد بهرچه اراده کردند حکم از اسامبله گرفتندسر تا سرایان برافراشتن وز ایشان امید بهی داشتن سر رشته خویش گم کردن است بجیب اندرون مار پروردن است
* Taine مورخ معروف فرانسوی