امر برگذار نمیشود، همهٔ قضات هم در حل مسئله محتیرند، جنجالی است که روی زمین را آشفته دارد، توانگران زبان شکر بستهاند و درویشان جامهٔ صبر گسسته، توانگران مشتغل به مناهیند و مست ملاهی و درویشان غافل از من یتوکل علی الله، مشغول تباهی، سرافرازان را سر بزیر میخواهند و زیردستان را امیر و وزیر.
ملاحظه و طرفداری پسر دوم دیتریشی قانون تحصیل میکرد، نوبت امتحان رسید، روز امتحان خود را اتوکشیده رفت که موفق برگردد، اهل خانه منتظر و مستعد دادن سوری بودند، در قرعه مسألهای باو افتاد که حاضر نکرده بود، رد شد، باصطلاحی که تداول دارد، رفوزه شد. چندی بعد مادرش وزیر علوم را که با او آشنا بود در محلی ملاقات کرد، نظر بسابقهٔ آشنائی از نتیجهٔ امتحان پرسیده بود و افسوس خورده بود که چرا مرا مطلع نکردی، آن مقدار قابل رد نبود، بواسطهٔ ازدحام طلاب سفارش کردهایم باندک ایرادی طلاب را رد کنند. چه بسیار امور به اشتباه میگذرد و باطن غیر از ظاهر است و ما امروز گرفتار أین درد مهلکیم، جوانان را تربیت ناقص میکنیم، حرفه نمیآموزند و قبای اداری میدوزند. عدهٔ کارمندان دولت چند برابر حد نصاب شدهاست و همه در تحصیل مال بیتاب، همه را سنگ تا یک من در ترازو است و قلیلی را هنر در بازو.
طلاب آلمانی جوانان آلمانی پس از فراغت از مقدمات، تحصیلات فنی را در غیر موطن خود میکنند در ضمن هم زندگی یاد میگیرند هم جوانی را دور از مرکز میگذرانند. والتر دیتریشی به هایدلبرگ[۱] رفت که شهری است در کنار رود رن، بدیدن او رفتیم، ضمناً تماشائی از قصر کهنهٔ آنجا شد، منجمله خمرهای از چوب در آن قصر است که روی آن رقص میکردهاند و لازمهٔ صرف ما فیالخمره بودهاست. در أطراف آل حکایتی مشهور است شبیه بحکایت اصحاب کهف. اینجا بروایت اروپائیان در سنهٔ ۲۵۱ مسیحی در غاری بخواب رفتند و بعهد تئودور دوم (۴۴۶) بیدار شدند که هفت دختر را پدر پیرزن مسحور به هفت قطعه سنگ کردهاست کنایه از هفت دماغهٔ برجسته کود که آنها را کمرهای اورلی گویند.
نقل است که در سنهٔ ۱۸۱۴ که بلوخر در آن محل از رود رن میگذشت، کشتیها در اثر نغمات ساحرهٔ نیکس به دماغههای خارا برخورده متلاشی شدند و این همان قصهٔ عبور اولیس یونانی است از تنگهٔ مسین در ایتالیا بلباس دیگر. در قصه است که یونانی اولیس خود را به دکل کشتی بست و موم در گوش همراهان کرد که آهنگ تیرنها (زنان فریبنده) را نشوند و شیفته نشوند که بطوق گردن و گردران و سیم سینه و یا سیمین ساق و گلبرگ رخسار دل از دست حضار میبردهاند، تیرن زنهائی بودهاند نیمه بشر، نیمه ماهی.
سفر پانزده روزه
تابستان ۱۸۷۸ باز اوقات تعطیلی در سویس بسر رفت. این دفعه در کنار دریاچه به عمارتی منفرد متعلق به نقاشی رفتیم، اگر از راه خشکی سه ربع از لوثرن دور است نقطهای با صفاست و بیجنجال، با کرجی در ۱۵ دقیقه میشود به شهر رفت سعد الدوله بنا بر مواعدهای که بود دو هفته به سویس آمد و با هم بودیم، بین شاتوا شکوتس که منزل ماست و لوثرن دماغهای در دریاچه هست که گاهی باد تند دارد. نوبتی در عبور کلاه سعدالدوله را که شاپوی بلندی بود باد بآب انداخت و خسارتی بخان داماد وارد آمد. سعدالدوله که خوی تجارت را بارث برده است و مایل شد قدری ساعت خریده باشد، برای این مقصود هفتهای به ژنو رفتیم، پنجاه ساعت خرید بیشتر ۱۲ و ۱۵ فرانکی. چند عدد هم پنجاه فرانکی و اختلافی با ساعتساز حاصل کرد. گزارش آن ایام را بعنوان مسافرت ۱۵ روزه بفرانسه نوشت، اخوی داد عبارات را قدری صحیح کردند با دستگاه کوچکی که درمنزل بود چاپ کردیم. مطلبی که بذکر بیرزد ندارد.
- ↑ Heidelberg