برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۴۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
خاطرات و خطرات
۳۵
 

مبتلا به علتی در معده که جز سنگینی فم معده احساس نمیکنم، لکن مرا چرتی کرده است، غالب متفکر بودم بطوریکه روزی پدرم گفت مگر کشتیت غرق شده است حقا که المعدة بیت کل داء، هیچ ترشی، خصوص سرکه نمی‌توانستم بخورم شربت به لیمو، نعوذ بالله، در باغچهٔ اسمیت صاحب درخت گوجه‌ای بود، هنوز بآب نیفتاده بود، دیدن آن گوجه ها بدرخت هوس مرا تحریک کرد، چند دانه گوجه چیدم و خوردم و منتظرم بر سنگینی فم معده افزوده شود نشد روز دیگر بیشتر خوردم و بهتر شد، مداومت کردم، آن علت بکلی رفع شد. در عرض چهل سال به اشکال مختلف معده بمن زحمت داده‌است. چند سال بسوزش همان محل فم معده، دوازده سال نان نخوردم که سبب سوزش می‌شد. بعدها گرفتار درد شدیدی در سینه می‌شدم که تا پشت شانه سرایت می‌کرد، بدکتر ویلهلم فرانسوی رجوع کردم، چهار گرد نوشت همه مصلح ترشی معده بود هیچ ثمر نبخشید. قصهٔ گوجه را باو گفتم سیترات دو سود افزود و گفت شما از بیست درصد اشخاصی هستید که ترشی معده‌شان کم است. باز اثری از آن گردها ندیدم و نه هر ترشی مفید است. گوجه و غوره و انگور ترش فوق‌العاده مؤثر است، سیب و گلابی ترش، آلوزرد نیم‌رس لازمهٔ زندگی من شده‌است. این است که هرکس از معده می‌نالد، می‌گویم میوهٔ خودت را پیدا کن. غیر از امراض حاد کمتر مرضی است که طبیب بتواند تشخیص صحیح بدهد، چه وسیله به دیاگنستیک ندارد مریض باید خود مراقب حال خود باشد. از سنهٔ ۳۰۰ شمسی در اثر معده گرفتار سرگیجه و دوار شدم، یک نوبت بطوری سخت که نیمهٔ راست بدن سست شد با کمالات ید باز گوجه مفید واقع شد یا قدری آبلیمو و پس از آن قدری بی‌کربنات دوسود که آروغی بیاورد، فوری عارضه آرام می‌گیرد و یکی از مشاغل من مراقبت حال جناب معده است. تشخیص خودم اینست که حبس

منظره باغ ما از طرف عمارت

ابخره سبب آن علل است، چون از اسمیت صاحب اسم برده شد چیزی از احوال او می‌نویسم که لایق نوشتن است.

مردی است بلند بالا و چهارشانه، بسیار ملایم و خلیق. زنی دارد مسن و افلیج، عمارتش دو مرتبه است طبقهٔ زیر برای پذیرائی. فوقاتی محل سکنی و خواب. این مرد آن زن افلیج را