برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

اما بعد

روزگاری غریبی‌ست و بازار دروغ را فروغ. مجربات کهنه است، بلهوسی تجدد.

  اسپید و سیاه و زرد و آبی هر چاپ زنی مرید بابی  

مجلس صلح ساختند به جنگ پرداختند، در جنگ اخیر قافیه را باختند، هیتلر با طرح مرام طغیانی (ناسیونال سوسیالیست) آتشی افروخت خامش شدنی بود، طرحی که روی اتلانتیک ریختند نقش بر آب شد، در یالتا شعله‌ای برکشید که اطفای آن با آب اقیانوس کبیر هم مشکل است.

مثبت و منفی در جو سیاست بحد اشباع رسیده، مگر به طبیعت خنثی گردد و به برق و رعد نکشد که گوشها کر و آبادیها زیر و زبر خواهد شد. پنج سال گذشت هر روز از صلح صحبت است و هر شب از جنگ حکایت. چرا هیچ طرف بحد وسط سر فرود نمی‌آورد.

اصطلاح جدید جنگ سرد است.

ده هزار سال است طرح آزادی میریزند و لاف دموکراسی میزنند و هیچوقت گرفتاری، این گونه عالمگیر نبود و فرعنت بدین پایه نرسیده بود. از خدا منصرف و به طلا معترف، چنان مینماید که در گرداب اقتصاد و غلو در صادرات، بازی خود را باخته است اگر مات نشود پات خواهد شد.

فرزین بدست آسیا است اگر فریب بزک نخورد و گزک را از دست ندهد.

  ای پیر سالخورده بپای خرد بپوی سرچشمه باقی است اگر رفته آب جوی  
  تاریخ خویش بنگر و همت بلند دار در اتحاد کوش و ز حق یاوری بجوی  
  سرچشمه را ز لای بیالا بسعی خویش چوگان نگاهدار که آخر تراست گوی  
  منکر به طمطراق ور بخردان بگیر در نه به طمطراق بمانی تو هم اسیر  
  پیری تو نقش جوانان نزیبدت این حرفهای تازه مبادا فریبدت[۱]  

ودایع طبیعی بلای متمتع است گول چاپلوس مخور و از غموص در مردابهای جدید پرهیز کن، زیردستان را مرفه بدار و یا بیشتر مدار و اگر بتقلیدهای زشت قدمی پیش رفته‌ای واپس گذار «تو هنوز اندر خم یک کوچه‌ای.» از علم مغرب استفاده کن و از آداب استعاذه.

آنچه در مغرب کردند منجر به غروب امنیت و آسایش شد مطلع تمدنی وقت است که از مشرق طلوع کند.

چه نداری! «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری» عجله مکن، حرص مزن، حرص سروری حس انا و لاغیری می‌آورد تا این ناموس منحوس مدروس نشود، عبوس از چهرهٔ عالم برداشته نخواهد شد و عروس صلح در بزم سیاست مأنوس نگردد و نتیجه معکوس خواهد بود.


  1. ملل شش هزار ساله حیف است متانت را از دست بدهند و از جد بهزل بپردازند و متأسفانه در هزل جد کنند.