دارالفنون، در ۱۳۱۴ به آجودانی و سرتیپی سوم توپخانه، ۱۳۱۶ ملقب به ادیبالدوله میگردد، در ۳۲۰ بدرجه سرتیپی اول مفتخر میآید و ۱۳۳۰ به مدیری دارالفنون، در ۳۳۷ به نشان و حمایل سبز از درجه اول، در سال ۳۳۷ بمنصب امیر تومانی، ۱۳۴۰ به اخذ تمثال همایون مباهی میگردد
این پدر و پسر و برادرانش محمدصفیخان و محمدرحیمخان همه به پاکدامنی و صمیمیت در خدماتی که داشتهاند مراقبت کردهاند.
عروسی صنیعالدوله دختر میرزاداودخان نوهٔ میرزاآقاخان را برای صنیعالدوله خواستگاری کرده شال و انگشتری هم چنانکه معمول است فرستاده شدهبود. عبدالحسین خان فخرالملک دائی دختر مانع شد که حق بر من سلیمانخان است. شال و انگشتری را پس دادند. پدرم احترامالسلطنه دختر مظفرالدینمیرزا ولیعهد را خواستگار شد؛ شیرینی خوردند. در این ضمن مسافرت خرید کشتی پیش آمد. بعد از مسافرت عروسی شد. هفت شبانه روز باغ ما مضیف عام بود. اعیان از هر طبقه دعوت و پذیرائی میشدند، شبها مجلسی هم در باغ مرتب بود. مطربهائی مشغول بودند و از برای کسی مانع نبود. اهالی محل جمع میشدند و تفریح میکردند. جای خوب، هوای خوب، مطرب خوب یک شب امینالسلطان هم در میان جماعت دیده شدهبود. خدمت آن مجالس با من بود. شبی که عروس را آوردند از مدعوین زنانه و مردانه و مضرب و موزیکانچی و سرباز هزار نفر پذیرائی شدند[۱]
اندیشهٔ انگلیس
از آنکه آلمان
در ایران امتیاز
راهآهن بگیرد
دستخط ناصرالدین شاه که از آن استشمام خستگی میشود:
«از اظهارات ولف وزیر مختار انگلیس و ایلچی مخصوص اطلاع حاصل شد و خیلی اسباب تعجب شد. شما این فرمایشات را بجناب وزیر مختار رسانید بلکه همین دستخط را بدهید نگاه دارند و مطمئن باشند وعده سابق ما در باب دولت انگلیس و کمپانی آن دولت بر سایرین در ساختن راهآهن جنوب تهران بقوت خود باقی است.
البته هر وقت امتیاز ساختن راهآهن در شمال و غیره بدیگران داده شود فورا امتیاز راهآهن تهران به شوشتر یا مثل آن بکمپانی انگلیسی داده خواهد شد البته در آن وقت ملاحظه شرایط و حدود آن هم خواهد شد که مقرون بصرفه و صلاح ما و مفید فایده تجارت طرفین باشد و یقینا هیچ راهآهن جنوبی بیمشورت با دولت انگلیس به احدی از کمپانیهای خارجه داده نخواهد شد؛ ۸ دی ۳۰۵- و ۱۶۰ دسامبر ۱۸۸۸
در تاریخ ۳۱ مارس جرج بارکلی تجدید یادآوری میکند و به دستخط دسامبر ۸۸ حواله میشود در دستخطهای ناصرالدینشاه به میرزاحسینخان صدراعظم است که باسفارت روس و انگلیس مذاکره کنید که آیا ما استقلال داریم یا نه؛ اینهمه مداخله در کارهای ما چرا میکنند
ناصرالدینشاه در سیاست سه مخل داشت: روس، انگلیس و عثمانی. روس و انگلیس بقوت عهدنامه ترکمانچای، عثمانی از راه جلب علماء که مرکز در بینالنهرین داشتند.
عهدنامه ترکمنچای دست ایران را از هر جهت بسته در گمرک تصرف مقدور نبود. کارخانه قند کهریزک خوابید. چون گمرک بر قند روس ممکن نبود، کارخانهٔ ریسمانریسی
- ↑ از جمله اقدامات صنیعالدوله، درآوردن سرب پس قلعه بود که صدبیست الی سی نقره دارد به مناسبت آن وصلت ساختمان کار را درتپههای داودیه بنا کرد. بوسایل عادی نقره از سرب جدا نمیشد نمونهای از آن سنگ به برلن فرستاد و نوشتند به فلان ترتیب آب میشود، موافق آن دستور کوره ساخته شد وسنگی آب نشد. در ثانی نمونه به برلن فرستادند معلوم شد سنگ معدن روی هم دارد و باید اول روی را به شستن جدا کرد بواسطه پیشآمدها اسباب شستوشو فراهم نیامد. آن بنا از بین رفت و مقداری سنگ سرب روی آن تپه باقی است، اگر یهودیها نبرده باشند. در سنهٔ ۳۲۸ شروع به شستوشو شده بود و دو نفر کرجی که آفت جان صنیعالدوله شدند از کارگران معدن بودند.