برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۸۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۷۴
خاطرات و خطرات
 

کارخانهٔ
سیمان‌ریسی
حاجی محمدتقی شاهرودی خواب دیده‌بود تهران را چراغان کرده‌است، گفته بودند کار عام‌المنفعه خواهی نمود، بخیال خودش نزد صنیع‌الدوله آمد و در آوردن کارخانهٔ کاغذسازی شور کرد، گفتند ریسمان‌ریسی و چلواربافی اولی است. قرار شد ریسمان‌ریسی را مقدماٌ بخواهند پانزده هزار تومان حاجی گذارد و پانزده هزار صنیع‌الدوله. کارخانه در حدود دو هزار و سیصد دوک تمام تاب سفارش شد و ده هزار تومان هم از پانزده هزار تومان را صنیع‌الدوله از حاجی قرض کرد شخصاٌ در ابتدا پنجهزار تومان داد و آن ده هزار تومان را بحاجی محمدتقی مقروض ماند تا در افراز با ورثه محسوب گشت. کارخانه باین مایه انجام نگرفت، پدرم بیست و دو هزار تومان محل داشت به حاجی داد که یازده هزارش از من باشد و یازده هزارش از اخوی محمدقلی‌خان.

اسباب کار خانه رسیده‌بود و بعضأ سوار شده بود، روز ۱۳ نوروز ناصرالدین‌شاه به بازدید کارخانه آمد. فرمودند لقبی که ما بمورد داده‌ایم صنیع‌الدوله‌گی به مرتضی‌قلی‌خان است و تمجیدها کردند. در مراقبت شاه همین بس که صندوقی از صندوقهای ملزومات کارخانه را جزء اموال دیگر


ناصرالدین‌شاه در موقعی که از کارخانهٔ آهن‌تراشی بیرون تشریف می‌آورند

در حدود کرمانشاهان دزد زد، راmرت تلگرافی بعرض رسیده بود، چون شاه در باغ و همهٔ عمارات دولتی تلگرافخانهٔ مخصوص داشت و راپرتها بعرض میرسید، پدرم هنوز خبر نداشت شاه دستخطی به حاکم کرمانشاه می‌فرمایند که صندوق کارخانه را از تو میخواهم، صندوق بدست آمد و رسید.

در گردش عید شاه بمنزل بعضی اعیان تشریف میبردند و منجمله روزهای سیزده را بمنزل پدرم و جشنی بود غالب رجال و شاهزادگان مدعو بودند، مجالس از صبح تا عصر دایر بود، چند چادر برپا میشد و هر طبقه جداگانه پذیرائی میشدند، نوبتی چهارده مجلس مهیا کرده بودیم، ایوب‌خان امیر افغان هم از مدعوین بود، آقای مستوفی‌الممالک میرزایوسف، آقای نایب‌السلطنه کامران‌میرزا، وزراء، اعیان و اشراف چادر مخصوص داشتند و نظم مجالس بعهدهٔ حقیر. صنیع‌الدوله کارخانه برای آهن‌تراشی دایر کرده بود، ناصرالدین شاه هر دفعه بکارخانه نشریف می‌آوردند و تشویق میکردند.