برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بنام فروزندهٔ ماه و مهر

در نوشتن خاطرات یا گزارش احوال غالب مطالب پس و پیش می‌افتد، در اصل منظور مؤثر نیست.

  در سخن ترتیب و آدابی مجو هرچه میخواهد دل تنگت بگو  

اگر بعضی حکایات منضمه به شرح احوال مستقیماً مربوط نیست، باز بوجهی اصطکاک دارد و خالی از فوایدی نیست، قدری تاریخ با شمه‌ای از پیش‌آمدها رنگ و روئی بمطلب میدهد بر من چه گذشت، برای خوانندگان گرامی اهمیتی ندارد. اهمیت در گزارشات و پیش آمدها است.

  آنکه تألیفی بهر عنوان کند ذوق خود را در ترازو مینهد  
  در ترازوی پسند مشتری بی‌گمان شاهین گهی سر میزند  

زندگی یک سلسله زحمت و راحت است. هردو پیش میآید، نه خود را باید باخت نه بواهمه قصور ساخت. بسا زشتی بزیبائی کشیده است و زیبائی به زشتی، فکر انسان بهشت و جهنم او است بسته به آنکه ذمه پاک باشد یا آلوده.

  ای برادر تو همین اندیشه‌ای مابقی تو استخوان و ریشه‌ای  

وقتی گفته‌ام

  جلوهٔ زیبائی است این اساس وندرین جلوه توئی زیباشناسی  
  جان خود را سعی کن زیبا بدار هر دمت زیبائی آید آشکار  

مکتوبات پدرم نصایحی است که بکار آید و مکتوبات اخوی حاشیهٔ احوالات که بصورت افزاید. در ترجمه احوال غالب دیده و شنیده را بیاد می‌آورند مانع ندارد که از خوانده نیز چیزی بنگارند.

از سنهٔ ۱۲۹۷ قمری که از برلن برگشتم معلومات خودم را کم مایه دیدم بمطالعه در هر باب بتکمیل آن کوشیدم تا امروز که ۲۰ دی ۱۳۲۶ شمسی است در کار بودم یا نبودم قلم را کنار نگذاردم. اگر از خرمنی خوشه‌ای یافتم آگاهی آیندگان را توشه برنگاشتم که در افکار امم و تاریخ باستان و رسایل دیگر یاد کرده‌ام. دوره‌ای بود پر تشویش و اینک از همه وقت بیش. بقول جمال‌الدین عبدالرزاق:

  در قیامت ظلم صورت می‌نبندد ورنه من گفتمی اینک قیامت نقد و دوزخ آشکار  

غالب نصیحت کرده‌اند که در تاریخ تعصب نباید داشت و حقایق را باید نگاشت مذهب سیاسی را فدای حقشناسی کرد و گفته‌اند زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد. از من گذشته است عنقریب سر و زبانی باقی نخواهد بود اگر راست بنویسم گروهی بدشان می‌آید و اگر دروغ بنویسم خودم بدم می‌آید. چکنم زشت و زیبا، دروغ و راست بسیار نوشته‌اند و همه خوانده میشود ممیز صحیح و سقیم کیست؟ اوراقی بیحساب بچاپ رسیده است از روی بی‌اطلاعی یا غرض، حق و باطل بهم بافته‌اند و افکار را آشفته‌اند دروغ و تهمت بسیار گفته‌اند به هفت رنگ درآمده‌اند غالب بیرنگ یا نیرنگ، حرارتها کرده‌اند همه برودت. من آنچه را صحیح دانسته‌ام مینویسم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال و انشاءالله از خط اعتدال تجاوز نخواهم کرد.