برگه:سبک‌شناسی، جلد ۱.pdf/۶۰

این برگ نمونه‌خوانی نشده‌است.
– ۲۸ –

- ۲۸ - سغدی و خوارزمی و هروی و سکزی و تخاری و طبری و گیلی و آذری و کردی ولری و رازی محبت نکرده اند ؟ در این مورد فرض میکنیم که چون دانشمندان در قرن دوم و سوم هجری غالباً از اندا، ایران و لهجه های مختلف این کشور و زبانهای ممالکی چون خوارزم و تخارستان و سند و سیستان و طبرستان و آذربایجان بیخبر بوده اند و از حدود مداین و فارس وعراق عجم وخوزستان بیرون نرفته و اطلاعی هم نداشته اند تنها بذکر لغات ابن اماکن ولغت نبطیان که آنرا سریانی گویندو لغات در باری که از آن به (دری) تعبیر می کننداکتفا نموده اند . آنچه اهل تحقیق بر آنند شاخه های زبان ایران بعد از اوستایی و مادی عبارت بوده است از ، فارسی باستان و پرثوی ( پهلوی با پهلوانی) و سعدی و خوارزمی ـ که ازین شاخه ها لهجه های دیگر بوجود آمده است مانند پهلوی شمالی و پهلوی جنوبی و دری و طبری و گیلی و آذری وسکزی و هروی وخوزی و فارسی ( شیرازی ) و رازی و کردی و غیره و امروز هم هنوز در انحاء ایران لهجه ها و شاخهای گوناگونی از زبانهای ایرانی است که مورد تحقیق دانشمندان قرار نگرفته و بیم آن است که بسرعت منقرض گردد از قبیل سمنائی و نطنزی و گزی و کوبانی و بلوچی و شیرازی و لکی و لری و بختیاری موجود ا - نبط و تبطی بفتحین، مردمی بوده اند از بقایای آرامیان که بعدها با عرب مختلط شدند. دولتی داشته اند در طور سینا ر مر کز آن دو سوم بوده است به و بترا» ومدتی در سوریه نیز حکومت کرده اند و در سنه ۱۰۶ دولت مزبور بدست رومیان منقرض گردید و بعد از اسلام جماعت کثیری از نبطیان در عراق میزیستند و غالب ایشان مسیحی نسطوری بودند و زبان آنها آرامی با سریانی بود که بعربی و فارسی آمیخته شده بود و خط کوفی و نسخ نیز از خطوط " بطلیان بعرب دیره و کونه و مدینه و مکه سرایت کرد ، و اما زبان مهربانی همان زبان آرامی است و شریانیان شعبه ای از آرامیان شرقی بودند که در شهر (اورها) یا (اور) وارهای قدیم ( ادسای Fadeaaa برنانی ) سکونت گزیده و پس از آنکه بسیح ایمان آوردند از کلمه (آرامی ) دست برداشته و خود را ساربان نام نهادند ـ و دولتی کوچک تشکیل دادند . لهجه شریانی یکی از ایده های آرامی بوده و بسبب علماء و دانشمندانی که در این شهر بوجود آمدند این زبان دارای ادبیات وسیعی گردید و علمای نطوری مسیحی کتب دینی و علمی و ادبی بسیاری بزبان شریانی نوشتند و کتب فلسفه و منطق یونان نیز بیشتر باین زبان ترجمه شد و اعراب هم از آن زبان استفاده زیادی در ترجمه کتب یونان کردند. ( تاریخ اللغات السامیة س ۱۴۲ - ۱۴۹ ) ۲ – تنها جاحظ در البیان والتبین ج ۳ ص ۶ ذکری از فصاحت اهل مرد کرده است که عبار تش پیچیده تر بنظر میرسد و ما در عاشیه س ۲۵ بدان اشاره کردیم .