برگه:Anvari poems.pdf/۸۶

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
  درخت دولت شاه عجم سر بر فلک دارد بلی سر بر فلک یازد چو بیخ اندر سمک دارد  
  سرافرازی و غواصی سزد شاخی و بیخی را که آب چشمه‌ی شمشیر تیز خاصبک دارد  
  سپهداری که در قهر بداندیشان شه طوطی سپاهش را ظفر منهی و از نصرت یزک دارد  
  مخالف کی تواند دیدعز عز دین هرگز چو اندر دیده از پیکان او دایم خسک دارد  
  خیال تیغ فتح‌انگیز او دشمن گداز آمد مگر این دستبرد آب و آن طبع نمک دارد  
  ز بهر بخششی کان هر زمان حشر دگر سازد مگر کان آنچ دارد با کف او مشترک دارد  
  بقا باداش اندر عز و دولت با فلک همبر که اندر خدمت خسرو هنر بیش از فلک دارد