خود تا تبریز پیش آمد و شهرهای آذربایجان را که مردم رها کرده و گریخته بودند، ویرانه ساخت و بازگشت. نیز در آخر پادشاهی صفویان هنگامی که افغانان اسپهان را گرفتند عثمانیان نیز بر آذربایجان و شهرهای غربی ایران تاختند و با جنگ و خونریزی اینها را بگشادند و سالیانی در آنجا بودند تا نادر بیرونشان کرد.
این جنگها و لشگرکشیها همه بزیان زبان آذری بسر میآمد. زیرا تاجیکان یا گویندگان آن زبان که ناتوانتر میبودند در این پیشآمدها بیشتر از دیگران پایمال میشدند و از میان میرفتند. از آنسوی چون عثمانیان ترک میبودند و از اینسوی هماوردان ایشان نیز جز ترکان نبودند، از اینرو کارها همه با زبان ترکی میبود و آذری جز در خاندانها بکار نمیرفت و روزبروز از رواج آن میکاست و کم کم فراموش میشد.
بیش از این بتاریخ نمیپردازیم. بدینسان ترکی در زمان سلجوقیان بآذربایجان درآمده و در هفتصد سال یا بیشتر کم کم بر آنجا چیره شده و زبان بومی را از میان برده که جز در گوشه ها و کنارها نشانی از آن باز نمانده.
اگرچه این تنها درباره آذربایجان نیست. آران نیز همین حال را دارد و آرانی زبان آنجا که برادر آذری بوده بهمینسان از میان رفته و جز نشان کمی از آن در گوشه ها و کنارها باز نمانده. زنجان و پیرامونهایش نیز بهمین حال است و زبان آنجا بیکبار ناپدید شده. پیرامونهای همدان و قزوین نیز همین حال را دارد و ترکی در آنها رواج گرفته. لیکن چون ما سخن از آذربایجان میرانیم تنها بآنجا پرداخته ایم.
هم باید دانست که پراکندگی زبان ترکی در ایران در زمان صفویان ببالاترین پایگاه خود رسید و چون ایشان سپری شدند پیشرفت ترکی نیز باز ایستاد و سپس رو بپسرفت نهاد. بویژه پس از آغاز مشروطه و پیدایش شور کشورخواهی در ایران و بنیاد یافتن روزنامه ها و دبستانها که همه اینها ترکی را بازپس میبرد و از میدان آن میکاهد.
در این باره خود آذربایجان پیشگامست و از آغاز جنبش مشروطه یکی از آرزوهای آذربایجانیان برگردانیدن فارسی بآنجا بوده و همیشه در برابر نگارش روزنامه های استانبول و باکو روی سرد نشان داده اند و با آنکه زبان کنونی فارسی بسیار نارساست و بسیاری از معنیهایی که بترکی توان فهمانید این زبان بفهمانیدن آنها توانا نیست ،[۱]و از هر باره بر یک آذربایجانی سخت است که با این زبان سخن راند، با اینهمه در آذربایجان آرزوی رواج فارسی در میان خاندانها از سالها روان است.
- ↑ در ترکی آذربایجان، گذشته (ماضی) بر چهارده گونه و اکنون (مضارع) بر چهار گونه است ولی در فارسی کنونی گذشته بیش از چهار گونه و اکنون بیش از یک گونه ندارد و این نمونه رسایی آن و نارسایی این میباشد. لیکن ما این نارسایی را از فارسی برداشته ایم وکنون در فارسی نیز سیزده گونه گذشته و سه گونه اکنون بکار میبریم.
[سالها پس از نوشتن این کتاب و این زیر صفحه، شادروان کسروی کتاب «زبان پاک» را نوشت و در آن از نارسایی زبان فارسی سخن راند. آنچه را در اینجا بکوتاهی اشاره کرده در آن کتاب بگشادی سخن رانده که برای آگاهی بیشتر باید آن کتاب دیده شود.]