برگه:Azari-zabane-bastan.pdf/۳۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
آذری یا زبان باستان آذربایجان / احمد کسروی
۳۵
 

کشفی نیز «اچ» یا «اج» دیده میشود که بیگمان رویه دیگر «از» میباشد و میتوان گفت که «چه» یا «ژه» نیز از آنها پدید آمده و همگی یکیست.

چو: شیخ اینرا بمعنی «برای» بکار میبرد: «از به نیستی چو یاران خاکپایم» و «آزواجم اویان تنها چو من بور» میتوان گفت «سی» که در شوشتری و بختیاری بهمین معنی میآید با این کلمه یکیست. زیرا چنانکه خواهیم دید گاهی در آذری سین چیم میشده. هم میتوان گفت که «چو» سبک شده «چون» فارسی است.

درده ژر: این کلمه را بمعنی دردمند میآورد و چنانکه گفتیم هنوز در آذربایجان بکار میرود. چیزی که هست کنون «دردجر» میگویند.

ژاته: چنانکه دیدیم این را بمعنی «آمده» آورده «گوحریفرژاته».

ژیر: این را بمعنی زندگی آورده «مرگ ژیریم بمیان دردمندان بور».

کوشن: بمعنی بیابان آورده و چنانکه گفتیم کنون اینهم در آذربایجان بکار میرود. چیزی که هست کنون آن را بمعنی کشتگاه یک آبادی بکار میبرند. دو آبادی که کشتگاه آنها بهم پیوسته گویند: «هم کوشن هستیم». گویا شیخ آن را اندکی از معنی خود بیرون برده است.

واجیدن، واجتن: بمعنی گفتن است و در شعرهای کشفی نیز آن را خواهیم دید. نیز در لری بهمین معنی است.

بابا طاهر میگوید:

  تو که مشکینه کاکل در قفایی بمو واجن که سرگردان چرایی؟!  

برخی کلمه ها نیز با فارسی یکیست. ولی اندک جدایی در آنها پیدا شده:

زانیر و هرده و نوریریم و بوپارسر و بوجینم و آمریم و نشته و شرم و بور و وربخت و اندرین و در و شوورو و جش و ته که بجای داند و خرده و نور دیدم و بپرسد و بچینم و آمدم و نشسته و شدم و بود و بدبخت و اندرون و دریده و شب و روز و چشم و تو آورده است.

اینکه در دو بیتی پنجم «هوی» را بمعنی خدا آورده: «همان هوی همان هوی همان هوی»، آن نیز از رهگذر پندارهای صوفیانه است وگرنه از لنگه چهارم همان دو بیتی پیداست که جز بمعنی خود (بانگ) نیست.

قاعده های آذری:

در اینجا نیز آنچه را که ناروشن است و بیگمان نیست رها کرده ایم و تنها چیزهای روشن را خواهیم نگاشت. هم باید دانست بسیاری از این قاعده ها در نیمزبانهای دیگر نیز روانست و این نزدیکی و پیوستگی نیمزبانها را با یکدیگر میرساند و پیداست که همگی از یک سرچشمه پدید آمده است.

۱ـ در فارسی بیشتر ستایش را پس از ستوده آورند، چنانکه: مرد نیک، سخن سودمند. در آذری وارونه اینست و ستایش پیشتر آورده میشود: «خونین اسره» و «در سبد». در بیشتر نیمزبانها همین راه است. بابا طاهر میگوید: تو که مشکینه کاکل در قفایی.