برگه:Azari-zabane-bastan.pdf/۳۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
آذری یا زبان باستان آذربایجان / احمد کسروی
۳۶
 

۲ـ در فارسی داشته را پیش از دارنده آورند، چنانکه: موی سر، رنگ چهره. در آذری وارونه آن دیده میشود: «سلطان شیخ زاهد چوگان گوییم» و «اویانی بنده ایم» و «قدرت زنجیریم». این نیز در نیمزبانها روانست. امیر پازواری گوید: «من پوست کلاشال ناهار ببیه» (پوست کلاه من ناهار شغال شده).

در بسیاری از نامهای رودها و آبادیهای آذربایگان که از باستان زمان بازمانده، نیز ستایش و یا دارنده پیشتر آورده شده، چون: مهرانرود، قانلانتی (قافلانکوه)، ولیانکوه، سرآورود، کارارود (کلان رود) و زرین رود و مانند اینها.

۳ـ «می» که در فارسی بر سر اکنون همانزمانی آورده شود در آذری دیده نمیشود: «آزواجم» (من میگویم) و «اسره ریجی» (اشک میریزد) و خواهیم دید میانه دوگونه اکنون که همانزمانی و همارگی باشد چه جدایی میگزارده اند.

۴ـ باء که در فارسی بر سر فرمان و مانند آن آورده شود در آن زبان «بو» دیده میشود: «بوجیم» (بچینم) ، و «بوپارس» (بپرسد.)

۵ـ چه در کار (فعل) و چه در جای دیگر در گوینده تنها (متکلم وحده) بجای «م» فارسی «ایم» دیده میشود: «آمریم» (آمدم)، و«پشت زوریم» (زور پشتم) و مانند اینها. لیکن در اکنون در برخی جا این را نمیبینیم و آن را همچون فارسی مییابیم: «اویانی خوانم»، و «به براویانی رانم» و «چه عشق نالم». گویا جدایی میانه همانزمانی و همارگی اکنون از این راه گزارده میشده است.

آمدن حرفها بجای یکدیگر:

در اینجا دو چیز را هم باید یاد کرد. یکی جابجا شدن حرفهاست که در زبانشناسی جایگاه بزرگی میدارد و قاعده هایی برای خود پیدا کرده و ما در اینجا تنها بیاد کردن آنها بسنده کرده بگفتگویی از دیده زبانشناسی نخواهیم پرداخت. حرفهاییکه در آذری دیگر میشده تا آنجا که از دو بیتیهای شیخ و از جاهای دیگری بدست میآید اینهاست:

۱ـ دال: دال در آذری در بیشتر جاها راء میشده، چنانکه در: آمریم و شرم و بور و نوریریم و بوپارسر و مانند اینها که بجای آمدم و شدم و بود و نوردیدم و بپرسد میآید.

۲ـ تاء: تاء نیز گاهی راء میشده چنانکه در: حریفر و دلر و حلمر و روحر و مانند اینها که بجای حریفت و دلت و حلمت و روحت میآید.

کلمه «ووربخت» راکه در دو بیتی بانوی باغبان دیدیم از حرف واو در آغاز آن پیداست که بازمانده از رویه بسیار کهن کلمه است و این نمونه دیگر از پیوستگی آذری با زبانهای باستان ایران میباشد. زیرا آن در پهلوی اشکانی «وات بخت» بوده که سپس در پهلوی ساسانی «وت بخت» شده و کنون «بدبخت» گفته میشود. «وات» کهن در آذری «وور» گردیده است و این مثال دیگر از جابجا شدن تاء و راء میباشد.

در زبان ارمنی و نیمزبان آرانی نیز بیشتر دالهای فارسی راء میگردیده چنانکه در آرانی بجای آمدن «آمرن» و بجای آدینه «آرنه» گفته میشده.

در ارمنی نام ماد «مار» است و سرزمین ماد را «مارستان» میخوانده اند و مانند این بسیار میباشد.