برگه:Azari-zabane-bastan.pdf/۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
آذری یا زبان باستان آذربایجان / احمد کسروی
۶
 

تاریخ بشناسم. اینست دفتری بنام «آذری یا زبان باستان آذربایجان» پدید آوردم که در همان زمان بچاپ رسانیدم و پراکنده گردانیدم که اگر چه نادانانی بزباندرازیها برخاستند لیکن دانشمندان از ارجشناسی باز نایستادند.

نخست دوست دانشمند ما آقای محمد احمد گفتاری به انگلیسی در پیرامون آن در روزنامه The Times of Mesopotamia نوشتند و سپس همو دفتر را بانجمن آسیایی لندن The Royal Asiatic Society که خود از اندامهای آن بودند پیشنهاد کردند و انجمن ارجشناسی نموده و شرقشناس دانشمند بنام سردنیس راس آنرا با اندک کوتاهی به انگلیسی ترجمه و در مهنامه انجمن بچاپ رسانیدند. سپس نیز ایرانشناس دانشمند روسی میلر آنرا بروسی آورده و چاپ کردند.

بدینسان دفترچه در زمان اندکی در میان شرقشناسان اروپا شناخته گردید و پندارهای نابجایی که بسیاری از ایشان درباره زبان و مردم آذربایجان داشتند از میان رفت و نام آذری بمعنی درست خود[۱] در نگارشها بکار رفت و از همان هنگام پیوستگی میانه من با دانشمندان اروپا پیدا گردید و با پیشنهاد آقای محمد احمد بچندین انجمن بزرگی در اروپا و آمریکا راه یافتم.[۲]

لیکن هنگامیکه من آن دفتر را نوشتم دانشی درباره «زبانشناسی» نداشتم و اینست زمینه را تنها از راه تاریخ دنبال کردم و درباره زبان آذری و پیوستگی آن با زبانهای دیگر ایران چیزی ننوشتم و باین ناآگاهی خویش در آن دفتر خستوان شدم ولی پس از پراکندن آن، دو سه سال به «زبانشناسی» پرداختم، بدینسان که زبان پهلوی را نیک آموختم و زبان باستان ارمنی را (گراپار) یاد گرفتم و بزبان کهن هخامنشی نزدیک رفتم. نیز از راههای دیگری به «زبانشناسی» که خود یکی از دانشهای پر رنج است پرداخته و در آن باره نیز بنتیجه های سودمندی رسیدم. پیداست که در این میان زمینه آذری هم روشن گردید و من پی بجایگاه او میان زبانهای ایرانی برده و پیوستگی آنرا با اینها دریافتم. از آنسوی پس از پراکندن دفتر «آذری یا زبان باستان آذربایگان» کسانی نامه هایی از تبریز و خلخال فرستادند و آگاهی دادند که در پاره ای از دیه های آذربایجان از گلین قیه و زنوز و خلخال و مانند اینها زبان باستان بازمانده و هنوز با آن سخن گفته میشود و هریکی نمونه هایی را از زبان یک جایی فرستادند.

اینها مرا واداشت که در سال ۱۳۰۹ بهنگامیکه چند ماهی بیکار بودم و فرصت داشتم یادداشتهای دیگری در پیرامون زبان آذربایجان پدید آوردم و آن دفتر را بگونه دیگری انداختم، لیکن چون فرصت چاپ نیافتم همچنان بازماند. سپس نیز بیکبار از آن راه بیرون افتاده و بکوششهای دیگری برخاستم و کمتر یادی از آنگونه نگارشها میکردم. تا از دو سال پیش کسانی آن دفتر را میخواستند و چون از نسخه های آن هیچ باز نمانده پیاپی خواستار شدند که دوباره آن را بچاپ برسانیم و نتیجه آن خواهشهاست که اینک بچاپ این دفتر میپردازیم.

کسروی

  1. پیش از آن برخی از نگارندگان اروپایی «آذری» را ترکی آذربایگان شناخته بودند. چنانکه در انسیکلوپیدی اسلامی در حرف الف که پیش از دفترچه من چاپدشده آذری را بهمین معنی آورده. لیکن سپس در حرف تاء در گفتگو از تبریز که پس از دفترچه من چاپ یافته آذری بمعنی درست خود آمده.
  2. یکی از آنها خود انجمن آسیایی پادشاهی لندن و دیگری آکادمی آمریکا بود با سه انجمن دیگر که اکنون از همگی کناره جسته ام.