را ...» بیچاره چشمش را باز کرده دید کار خراب است یعنی مثلا
عرق از پاچههای شلوارش مثل لوله آفتابه جاری است.
فوراً خودش را جمع کرده گفت فقیر عجب سیری پیش آمده
بود. گفت درویش این چه جور سیرست ؟ گفت همان جور که
شمس کتابهای مولانا را بآب ریخت و یک ورقش تر نشد و از بول
شیخ نجمالدین در بلخ مرید مردود در خوزستان غرق گردید.
و هم درین سال آزادی اجتماعات از مجلس شوری گذشته و
به صحه همایونی رسیده انجمن اعضای گمرک از کیسه پاره بلژیکیها
و جناب منتظرالسفاره مستشارالسلطان و غیره سالی یکصد هزار
تومان از محل جرایم درآورده بر عایدات دولت و ملت افزودند
(اما هرچه فکرمیکنم نمیفهمم جناب مؤتمنالملک رئیس گمرکات
هنوز چرا از لفظ انجمن انقده بدشان میآید) باری برویم
سر مطلب :
و هم درینسال اگر هموطنان باور کنند «دکتر ژرژ پو»
در اتازونی ماشینی اختراع کرد که بتوسط آن حیات اشخاص غریق
و سرما زده و مسمومین را برمیگرداند یعنی کسانی را که بوسایط
مزبوره مردهاند دوباره زنده میکند و در کاشان زن همسایه دست
راست از روی پشت بام داد زد :
نهنه حسنی؟ ننه حسن جواب داد چیه - گفت عموحوسای چهطونه؟ گفت خاک توسرم کنن تمونه. گفت چهطو تمونه؟ گفت : دندوناش کلوچه . چشاش بطاقه .گفت به قذه تربت تو حلقش کن گفت میگم تمونه .گفت نگو . نگو !!! مگه جودست من و توه ؟ جودست حساین مظلومه.