برگه:CharandVaParand.pdf/۱۲۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
چرند و پرند

گفته است:

  «روزی اگر غمی رسدت تنگدل مباش رو شکر کن مباد که از بد بتر شود»  

بعد یکدفعه خیالم رفت توی اندرون‌های علمای اعلام و جج اسلام که مخدراتشان در پشت حجاب عصمت و عفت غنوده ودر پس هفت پرده از چشم اجانب آسوده‌اند، که شعاع آفتاب هم در ساحت قدسشان نامحرم و نور ماه نیز اجنبی است، و بعد هم در خلخال یکصد و پنجاه نفر زن خاطرم افتاد که در یکشب گرفتار چهل هزار نفر ایل «فولادلو» و «شاطرانلو» بودند، و صبح فقط برای چهار نفر از آنها نیمه جانی مانده بود که لخت و عریان بسمت قریه‌های خود برمیگشتند، اما افسوس که از آن قریه‌ها جز تل خاکستری باقی نبود.

باری کبلایی توی همین فکرها بودم و همینطور در حکمت کارهای خدا حیران ملاحظه میکردم که یکدفعه دیدم هر چند جسارت است مادر بچه‌ها داد میزند حیاکن مرد! تو همیشه باید صدای خرو پفت بلند باشد، پاشو، پاشو، پاشو این دستمال را بگیر ببند کمر دختره، من آنوقت چشمم را باز کرده دیدم آمده‌اند پی عروس و چون محرم مرد نداشته‌اند بستن نان و پنیر را بکمر عروسی بمن واگذار کرده‌اند.

* * *

از شمارهٔ ۳۱:

ناپلیون میگوید: برای تربیت پسرهای خوب ناچاریم که مادرهای خوب تربیت کنیم، پیغمبر ما هم میفرماید «الجنة تحت

۱۲۲