برگه:CharandVaParand.pdf/۱۳۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
'

را برداشته قسمت کرد میان فقرای گرسنه و تشنه تبریز.
ای ادام اسمیت! حالا باز باعنقاد تو باید دیگر شاه بنشیند بامان خدا و پاهاش را بقول بابا گفتنی دراز کند رو بقبله . هی‌هی‌آفرین باین عقیده . آفرین باین عقل و هوش. خیر عزیزم شاه باز اینطور نمیکند. شاه محرمانه میدهد تفنگهای دولت میریزند توی میدان مال فروشها، یک چراغ حلبی هم روشن میکنند میگذارند روی تفنگها، های بابا شام شد و ارزان شد! تفنگهای صد تومانی را میفروشند پانزده تومان. شب وقتی حساب میکنند سیصدوچهل‌وپنج تومان تفنک فروخته‌اند. آنوقت فردای همان روز شاء می‌نشیند سر تخت کیانی که خدا باو عطا فرموده است! و سیف قاطع اسلام، ستون محکم دین مبین و حامی اسلام و مسلمین اعنی سیدنا جنرال لیاخوف را هم صدا میکند و میفرماید از قراری که بحضور اعلیحضرت اقدس ! همایون ما عرض شده است جمعی از مفسدین آشوب‌طلب که جز خرابی دین و دولت و هدم بنیان اسلام و سلطنت قصدی ندارند در خانه‌های خود برای اشتعال فتنه و فساد تفنک ذخیره کرده‌اند البته تمام خانه‌ها را مخصوصاً با قزاق‌های روسی خودتان تفنبش کنید ( برای اینکه قزاقهای مسلمان نامحرمند مبادا چشمشان بزن و بچه مسلمانها بیفتد ) هر کس تفنک دارد تفنگش را ضبط و یکی پانزده‌تومان جریمه کنید. آنوقت از فردا جنرال لیاخوفهم با قزاق‌های روسی خودش میافتد توی خانه‌های مردم یعنی میان زن و بچه مسلمانان تفنگها را باضافه پانزده تومان جریمه و ده تومان پول وتکا یعنی عرق برای مجاهدین اسلام پس میگیرد.

آنوقت آن سیصد و چهل و پنج تومان میشود ششصد و نود تومان. اینهم مخارج یک اردوی دیگر.

۱۳۶