میگویند تو گفتهای نمیدانم وکیل قندهار مجلس شورایملی ایران توی آن تاریکی پشت مسجد سپهسالار بیک سید گفته بود مقالهای را که در روزنامهٔ مجلس بامضای خودم فرستادم نوشتند شیخ پسندید؟ و او هم گفته بود بله. میگویند تو گفتهای که در آن مجلس سر تقسیم پول دعوا شد و یک نفر قهر کرد.
میگویند تو گفتهای اگر چهل هزار تومان راست باشد بانک آلمان تا چهل سال دیگر هم نمیتواند کمر راست کند.
میگویند تو گفتهای علاف و بنکدار و عطار و بقال با وزرا چه داد و ستدی دارند که حوالهٔ آنها را سر تجار زردشتی میآرند. میگویند تو گفتهای بر منکرین مجلس شوری لعنت بر مقیمین شاهزاده عبدالعظیم هم چون مفسد فی الارض هستند لعنت اما بر رفیقهای دزد و شریکهای قافله هم در هر لباس که باشند لعنت.
میگویند تو گفتهای با روزی دویست تومان مخارج یکصد و بیست هزار تومان چطور میتوان ببانک گذاشت؟ میگویند تو گفتهای بعد از نفت گیری چراغها سیدها میروند روی تخته بندی حوض جناب اقبالالدوله خستگی میگیرند. میگویند تو گفتهای وکیل تیولآباد برای دستخطی که در باب تبدیل تولیت صوفیان از شاه گرفته کرایهٔ خانه از گردنش افتاده است. میگویند تو گفتهای تکمیل عدهٔ وکلا بعد از صد و بیست سال بسته بوفات احتشامالسلطنه مشیر الملک امینالدوله و تمام عقلای دیگر ایرانست. میگویند اینها را تو گفتهای غیر از اینها هزار چیز دیگر هم میگویند.
اما بیین والله بالله تو هیچ کدام ازینها را نگفتی من خودم آنجا ایستاده بودم همه حرفهای تو را گوش میکردم غیر از من جناب میرزا سیدولیالله خان وکیل دارالشوری ایستاده بود تو ابدا نسبت بوکلای محترم سوء ادب نکردی تو فقط گفتی که ملکم روزنامههای