برگه:CharandVaParand.pdf/۶۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
علی‌اکبر دهخدا

درددل نکند غم و غصه‌هایش رفع نمیشود. درددل خوب چیزی است. آدم همانطور که وقتی دلش درد میگیرد تا دوا نخورد دلش خوب نخواهد شد. همینطور هم آدمی که غصه داشته باشد تا درددل نکند سردلش سبک نمیشود. بله درددل عیب و عار نیست. همهٔ بزرگان هم وقتی غصه‌دار میشوند درد دل می‌کنند. همانطور که مثلا حضرت پرنس ارفع‌الدوله هروقت از آسودگی سرحد ایران و عثمانی غصه‌دار میشود با بعضی از رجال بابعالی درددل می‌کند.

همانطور که پاره‌ای علمای ما هم وقتی دلشان از درد پر میشود با بعضی از سفرا درددل میکنند. همانطور که حضرت والا نایب‌السلطنه هر وقت اوقاتشان تلخ میشود با ایادی امر درد دل می‌کنند.

منهم حالا می‌خواهم با جناب شاپشال‌خان دو کلمه درددل بکنم، اما باز می‌ترسم که اسباب گله‌گذاری بشود. باز میترسم خدای نکرده دشمنهای من از توی همین درد دل هم یک حرفی در بیارند، میترسم این درددل مرا بدجوری برای شاپشال‌خان ترجمه بکنند. ازینها میترسم از خیلی چیزهای دیگر هم هست که باز میترسم. چه صلاح می‌دانید هیچ درددل نکنم؟ هان؟ چطورست؟ بله؟ شتردیدی ندیدی؟ بله نمیکنیم. اما آنوقت از جای دیگرش می‌ترسم.

میترسم سر و همسر بگویند دخو با همهٔ شارت و شورتش ترسید.

خوب علی الله بقول حاجیهای قمارباز خودمان «هر کـی ترسید برد» اینها هم بالای همه اما منتها با ادب صحبت میکنیم. و پر پرت‌پلا نمی‌گوییم.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم جناب شاپشال‌خان پیش از هرچیز

۶۳