از همین روی بسیاری از نویسندگان بزرگ در آغاز کار فقط برای اصلاح کارهای دیگران استخدام میشدند، چنانکه فلچر[۱] و دکر[۲] و شکسپیر هم بهمین ترتیب فن درامنویسی را آغاز کردند. رویهم رفته درامنویس چندان اهمیت و منزلتی نداشت و جز در مواقعی که خود نیز قسمتی از درام خویش را بازی میکرد و یا در ادارهٔ تماشاخانه متصدی کاری بود مورد توجه نبود. میتوان گفت که نویسنده و بازیگر هر دو مزدور مدیران نمایشها بودند و زندگی آنها چندان با آبرومندی برگزار نمیشد چنانکه مارلو، جورج پیل و گرین درامنویسان معروف این زمان همه از قلاشان شهر بشمار میرفتند.
۷- تماشاگران
قبل از نمایش آگهیهائی در معابر عمومی و در تماشاخانه نصب میشد تا مردم از موقع نمایش اطلاع حاصل کنند. نمایشها غالباً سه ساعت بعد از ظهر آغاز میشد و تماشاگران از چند ساعت پیش گرد آمده ساعت انتظار را بقمار و بازی نرد و شرب مسکرات میگذراندند. تمام افراد حق داشتند در هر موقع بعیبجوئی از نمایش بپردازند و اگر نمایش موافق میل آنها نبود بوسیله هیاهو بازیگران را از صحنه خارج میکردند. مثلاً یکی از درامهای بنجانسون معروف را مردم بهمین ترتیب اجازه نمایش ندادند و علت آن اینکه مردم عامی برای سرگرمی بتماشاخانه آمده و انتظار داشتند که در مقابل حقی که میپرداختند کاملاً محظوظ شوند ولی سلیقه و درجهٔ ذوق آنها چندان عالی نبود.
از همین جهت درامنویسان بزرگ مجبور میشدند در تراژدیهای