صحنهٔ اول
کتابخانهٔ فاستوس
فاستوس پشت میزی که کتابهای متعدد روی آن ریخته نشسته است و با بیحوصلگی بسیار کتابها را یکی پس از دیگری ورق میزند و از هر یک سطری میخواند.
فاستوس- ای فاستوس همهٔ خرد و دانشی را که سالیان دراز فرا گرفتهای رویهم بریز و ببین ثمر آنچه بدان بر خویشتن میبالی چیست؟ اینک که در علم و هنر باستادی رسیدهای هنگام آنست که فایدهٔ هر فنی را از حکمت تا سحر بمیزان عقل خویش بسنجی و معلوم کنی که هر گاه این زندگانی را با ارسطو و آثار وی بپایان آوری چه سودی ترا نصیب خواهد گشت؟ آیا غرض از منطق چیزی جز مهارت در استدلال نیست؟ و این علم باعجاز دیگری توانائی ندارد؟ اگر چنین باشد پس کتاب منطق را فرو بند، زیرا همهٔ اسرار این فن را دریافته و در آن استاد گشتهای و شایستهٔ هوش تو فنی بزرگتر و گرانمایهتر است. دفتر تدبیر منزل را نیز بکناری نه و با جالینوس