عادی حیات و دعاوی حاصله از تملک در اهم معدود ندارند و برای چون منی سخت خسته کننده و ناچیز است. وقتی علوم و فنون را رویهم اندازه میگیری باز علم حکمت را از همه بهتر میبینی. پس قدری انجیل رژم را بدقت مطالعه کنیم. (میخواند) «پاداش گناه مرگ است.» عجب! (باز میخواند) «و اگر بگوئیم در ما هیچگونه گناهی نیست خود را گول زدهایم و از راستی دور گشتهایم.» پس اگر چنین باشد ما بارتکاب گناه مجبوریم و مرگ ما حتمی است و باید تا ابد خویشتن را باغوش مرگ بسپاریم. میگوید «هرچه میخواهد خدا آن میشود.» این چه عقیدهایست؟ نه، از حکمت نیز کیفیتی حاصل نمیشود و آدمی را در مطالعهٔ آن حالی دست نمیدهد پس کتاب حکمت را نیز باید بوسیده و کناری نهاد.
این کتاب سحر که از ماوراءالطبیعة گفتگو میکند و آنچه در جفر و رمل و نظایر آنها نگاشته آمده سزاوار خواندن و کنجکاوی است. فاستوس آرزومند فهم اسرار خطوط و دوایر و رموز اعداد و طالع و سعد و نحس اشیاء است. آه، عجب جهانی پر از مسرت و فوائد و نیرو و عظمت و افتخار پیش کسانی که از این هنر سررشته دارند گشاده است! آری هرچه میان دو قطب زمین در حرکت و جنبش است زیر فرمان من خواهد بود. فرمان کشورمداران تنها در قلمرو خودشان اطاعت میشود ولی بر باد وزان تسلطی ندارند و ابرهای انبوه را از یکدیگر پراکنده نمیتوانند ساخت. اما قلمرو آنکه در سحر و افسون هنرمند است تا هرکجا طایر فکر آدمی پرواز کند منبسط و ساحر توانا خداوندی بسیار نیرومند است. پس تو ای فاستوس از این پس همهٔ توانائی خویش را در بدست آوردن فن خداوندی مصروف ساز . (واگنر وارد میشود)