واگنر - شما که لیسانسیه هستید باید تصدیق کنید که مطالبی که در بیان خود ذکر کردهاید نتیجه استدلالات عقلی نیست پس بخطای خود اعتراف کنید و مؤدب باشید.
دانشجوی دوم - چرا اول بما گفتی میدانی اربابت کجاست؟
واگنر - شاهدی برای صدق قول خود داری؟
دانشجوی اول - بله من شنیدم که تو همینطور گفتی.
واگنر - از گربه پرسیدند شاهدت کیست؟ گفت دمم!
دانشجوی دوم - حالا بعد از همهٔ این تفصیلات بما نمیگوئی اربابت کجاست؟
واگنر - (به تقلید از رسم علما در موقع بحث علمی) چشم آقا خواهم گفت. اما اگر شما کودن و بیمغز نبودید چنین سؤالی از من نمیکردید. آیا فاستوس قالب جسمانی ندارد؟ اگر دارد آیا این قالب حرکت نمیکند؟ و اگر حرکت میکند سؤال شما مورد ندارد. با همهٔ اینها اگر مزاج من بلغمی است و خشم زود بر من غالب نمیشود و استعداد من در عشق قوی است دلیل نمیشود که شما از روحیات من سوءاستفاده کنید و خود را از چهل ذرع فاصله بمن نزدیکتر قرار دهید که خشم من طغیان کند. با اینکه میل دارم هر دوی شما را به چوبه دار آویزان ببینم، اینک که شما را مغلوب منطق کردهام قیافه وعظ بخود میبندم و با شما باین نحو سخن خواهم گفت (قیافه کشیشهای روحانی بخود میگیرد) که ای برادران دینی، حقیقت این است که ارباب من در داخل خانه با والدس و کرنلیوس مشغول صرف غذاست و اگر شرابها زبان داشتند عین این مطلب را بشما میگفتند. پس انشاءالله تعالی سعادتمند