جانشینان او را قتل عام کند و روح او عامل خرابی و انهدام کلیساها باشد.
ابلیس - اگر این کارها را که میگوئی بکنی ما بتو پاداش شایسته خواهیم داد. فاستوس، ما از دوزخ باینجا آمدهایم که تو را مشغول داریم. بنشین، تا گناهان کبیره را در قالب مثالی آنها مشاهده کنی.
فاستوس - همانقدر که بهشت روز اول خلقت برای آدم مسرتبخش بود دیدار این منظره هم مایه شادمانی من است.
ابلیس - از بهشت و آفرینش سخن نگو و توجهت به نمایشی باشد که الان پیش چشم تو خواهد آمد. از این ببعد همیشه از ابلیس سخن بگو. لاغیر.
(هفت گناه کبیره وارد میشوند)
ابلیس - فاستوس، برو اینها را بدقت تماشا کن، و صفات هریک را از خودشان جویا شو.
فاستوس - بگو ببینم، اوْلی، تو کیستی؟
غرور - اسم من غرور است. من از پدر و مادر خودم نفرت دارم، مثل مگس روی هر چیز مینشینم، گاهی مثل گیسوان مصنوعی روی پیشانی بانوان جا دارم و زمانی مثل بادزنهائی که از پر میسازند لبهای دوشیزگان را بوسه میزنم. چقدر اینجا متعفن است! تا تمام این محوطه را عطرپاشی نکنند و همه جا را با فرشهای گرانبها مفروش نسازند یک کلمه دیگر سخن نخواهم گفت.
فاستوس - دومی، تو کیستی؟
حرص - من حرصم که در خانوادهٔ بسیار فقیری بدنیا آمدهام.