این برگ نمونهخوانی نشدهاست.
کرهی ناقه چه باشد خاطرش | که بجا آرید ز احسان و برش | |||||
گر بجا آید دلش رستید از آن | ورنه نومیدیت و ساعد را گزان | |||||
چون شنیدند این وعید منکدر | چشم بنهادند و آن را منتظر | |||||
روز اول روی خود دیدند زرد | میزدند از ناامیدی آه سرد | |||||
سرخ شد روی همه روز دوم | نوبت اومید و توبه گشت گم | |||||
شد سیه روز سیم روی همه | حکم صالح راست شد بی ملحمه | |||||
چون همه در ناامیدی سر زدند | همچو مرغان در دو زانو آمدند | |||||
در نبی آورد جبریل امین | شرح این زانو زدن را جاثمین | |||||
زانو آن دم زن که تعلیمت کنند | وز چنین زانو زدن بیمت کنند | |||||
منتظر گشتند زخم قهر را | قهر آمد نیست کرد آن شهر را | |||||
صالح از خلوت بسوی شهر رفت | شهر دید اندر میان دود و نفت | |||||
ناله از اجزای ایشان میشنید | نوحه پیدا نوحهگویان ناپدید | |||||
ز استخوانهاشان شنید او نالهها | اشکریزان جانشان چون ژالهها | |||||
صالح آن بشنید و گریه ساز کرد | نوحه بر نوحهگران آغاز کرد | |||||
گفت ای قومی به باطل زیسته | وز شما من پیش حق بگریسته | |||||
حق بگفته صبر کن بر جورشان | پندشان ده بس نماند از دورشان | |||||
من بگفته پند شد بند از جفا | شیر پند از مهر جوشد وز صفا | |||||
بس که کردید از جفا بر جای من | شیر پند افسرد در رگهای من | |||||
حق مرا گفته ترا لطفی دهم | بر سر آن زخمها مرهم نهم | |||||
صاف کرده حق دلم را چون سما | روفته از خاطرم جور شما | |||||
در نصیحت من شده بار دگر | گفته امثال و سخنها چون شکر | |||||
شیر تازه از شکر انگیخته | شیر و شهدی با سخن آمیخته |