سالهی آتی، یا در پنج سالهی آینده، بازار ایران پذیرندهی چه مقدار از مصنوعات آنهاست و به عنوان خریدار، چه تحمّلی دارد و چه گنجایشی. کار آنها که مثل ما یلخی نیست. طبق نقشه است و همه میدانیم که محصول اضافی، بحران میآورد و غول بیکاری را جان میدهد و خطر تغییر رژیم را در همان ولایت، تشدید میکند و آخر حضرت دوگل آرزوها دارد.[۱] و جناب مکمیلن، هنوز به بازنشستگی نرسیده است و پرزیدنت کندی هم در بحبوحهی شباب است.
به هر صورت غرب باید بداند که این مشتری سر به زیر و آرام را در مدّت برنامهی سوم، چه قدر میتواند بدوشد و چند درصد بیشتر از حقّالسهم نفتش را نگه دارد و به ازایش، یخچال و رادیو و دیگ زودپز بفرستد؛ و تازه میدانیم که ناظر اصلی بر همهی آن کمیسیونها و سمینارها و مشاورههای فرهنگی و صنعتی، مشاوران غربیاند[۲]؛ با مقاصد معیّن و غرضهای مشخّص. بیطرفی یا بلند نظری مشاوران سازمان ملل و یونسکو را به رخ من نکشید که کمپانی طلا و الماس کنگو، حتّی برای رییس فقیدشان «هامرشولد» تره هم خرد نکرد. دیدیم که این سازمان محترم، چگونه در آنجا مدافع منافع همین کمپانیهای طلا و الماس بلژیک و انگلیس از آب در آمد.
البتّه که در این سمینارها و کمیسیونهای برنامه، ایرانیها هم شرکت