تکنیک و ذوقی بیبهره بوده و به این مناسبت، با آموختن یک زبان شرقی، به خدمت مخفی یا علنی وزارت خارجهی مملکت خود درآمده و بعد به دنبال ماشین ساخت فرنگ، یا به عنوان پیش قراول آن و همراه متخصّصان فنّی به این سوی عالم صادر شده تا ضمن فروش مصنوعات فرنگی، شعری هم دلیدلی بشنود و دل این خریدار وفادار، خوش بشود که «بله دیدی؟ شنیدی؟ فلانی چه فارسی خوب حرف میزد!» اینجوری است که مستشرقها داریم، با کتابها و تتبّعات و حفریّات و شعرشناسیها و موسیقیدانیها... آنوقت در این گرم بازار نیاز به تحوّل ماشینی، یا رأی در بارهی اعتقاد یا عدم اعتقاد به امام عصر میدهد؛ یا در مناقبت شیخ پشم الدین کشکولی، تحقیق میکند. آنوقت به این آرا، نه تنها هر غربزدهای در هر جا استناد میکند، بلکه فراوان شنیدهایم که بر سر منبرها و در مساجد هم(که آخرین حصار در مقابل غرب و غربزدگی انگاشته میشوند) به نقل از «کارلایل» و «گوستاولوبون» و «گوبینو» و «ادوارد براون» و دیگران، آخرین اسناد حقّانیّت فلان کس یا فلان کار یا فلان مذهب داد سخن میدهند.
البتّه بسیار به جاست اگر بگوییم که چون مرد غربی، با وسایل دانشگاهی و تحقیقاتی و با کتابخانههیا پر و پیمانش، حتّی در شناخت زبان یا مذهب یا ادب شرقی نیز روش علمی دارد و دست بازتر دارد و نگاه وسیعتر؛ و ناچار قول و رأیش بر قول و رأی خود شرقیها مرجّح است که نه روش علمی دراند و نه آن وسایل تحقیقاتی را و نیز شاید چون موزهها و کتابخانهها و دانشگاههای