کنندهی اسرار «نحل» و سرقت و اقتباس زید از عمروند. منتها در هزار سال پیش و رسالهنویسان دربارهی شعرای قرن دهم هجریاند که تعدادشان از انگشتهای دو دست، تجاوز نمیکند و بدتر از همه، بیشترشان دبیران ادبیّاتند، یا ادارهکنندگان فرهنگ یا قضات دادگستری؛ و باز صد رحمت به این آخریها که اس و قسی به وزارت عدلیه دادهاند و معنایی به استقلال قضات و اگر زمانه مجالشان بدهد، حق را از باطل خوب میشناسند. امّا آن دیگران؟ آخر چه خبر و برکتی از ایشان دیدهایم؟ جز فرو رفتن بیشتر در غربزدگی؟ هر کدام از آن استادان و دست پروردگانشان، با سنگینی گوش اصحاب کهف چنان در غار متون و نسخه بدلها و اقوال «شاذ» و «ندر» فرو رفتهاند، که حتّی بوق ماشین هم بیدارشان نخواهد کرد – که هیچ – حتّی برای نشنیدن انکرالاصوات این بوق، به همان نسخ خطّی، سوراخ گوشهای خود را بستهاند. سلطهی زبانهای بیگانه روز به روز دارد جای اهمّیّت و احتیاج به زبان مادری را میگیرد، رشتههای فنّی و علمی دارد روز به روز از علاقهمندان به این نوع رشتهها میکاهد و میبرد و اصلاً اخلاق و ادب و معارف ایرانی و اسلامی چنان که در سراسر دفتر دیدیم، دارد روز به روز بیارجتر و دورماندهتر میشود و آن وقت در چنین وضعی که مرکز ادبیّات و حقوق و معارف مملکت یعنی دانشکدههای ادبیّات و حقوق و معقول و منقول، درست همچون روحانیّت که در قبال هجوم غرب به پیلهی تعصّب و تحجّر پناه برده است، به پیلهی متون کهن پناه برده و ملّا نقطهای پروردن قناعت کرده. این روزها درست همچنان که روحانیّت، در بند شکّ میان دو و سه و توضیح طهارات و
برگه:Gharbzadegi.pdf/۱۵۷
این برگ همسنجی شدهاست.
فرهنگ و دانشگاه چه میکنند؟۱۵۵