ایران، به زن یا مرد فرنگی رضایت دادهاند و حالا که با داشتن معلومات دیپلمها و دانستن زبانهای فرنگی برگشتهاند، میبینند همهی آن قیود شکسته و گویا بیهوده زن یا مرد فرنگی به سوغات آوردهاند. عواقب چنین وضعی با مقایسههایی که بعد برایشان پیش میآید، نیز معلوم است.
ج – آنهایی که (چه دختر و چه پسر) بکارتشان در فرنگ و امریکا برداشته میشود و زنشناسی یا مردشناسی را با زن و مرد فرنگی شروع میکنند و بعد که با زوج خارجی برمیگردند، یا دیگر هیچ خدایی را بنده نیستند و هیچ آدمی را قابل نمیدانند و یا متوجّه میشوند که چه گهی خوردهاند و این این قبیل...
به هر یک از این صُوَر، یا دیگر صورتها، وقتی یک جوان تحصیل کردهی ایرانی، با یک فرنگی یا امریکایی ازدواج میکند، جوابی به این دو سه نکته داده:
یا به این دلیل با خارجی ازدواج کرده که محیط آن خارجی، یا آن محیط خارجی، او را پذیرفته (به علّت کمبود مرد، مثلاً در آلمان بعد از جنگ. به همین مناسبت، نسبت زنهای آلمانی به ایرانی شوهر کرده بیش از همهی زنهای خارجی است) و این پذیرفته شدن در یک محیط خارجی و به وسیلهی زن خارجی، آیا در حقیقت مساوی با کنده شدن از محیط بومی نیست؟ و آیا این خود موجب نوعی فقدان مزمن نیروی انسانی برای ما نخواهد شد؟ آن هم نیروی انسانی پرورده و فرهنگ دیده؟ و به صورت این فقدان در مورد دخترانی که شوهر خارجی میکنند، کمتر استثنا دارد. یا به