برگه:Gharbzadegi.pdf/۱۶۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۶۶ غرب‌زدگی
 

دولت‌های مستعمره و عقب افتاده است که اروپا امنیّت و سلامت شهرها و موزه‌ها و تآترهای خود را حفظ می‌کند و حالا که ملل مستعمره، یکی بعد از دیگری دارند آزاد می‌شوند، ببینیم اروپا با این مال بدی که بیخ ریش صاحبش خواهد چسبید، چه خواهد کرد؟ ناچار باید منتظر نابسامانی‌های فراوان در داخله‌ی اروپا بود؛ ولی این طور که از وجنات امر پیداست، گویا هنوز «آنگولا» و «موزامبیک» و «افریقای جنوبی»، تکیه‌گاه و پایگاه اصلی این نوع «لژیون اترانژر»ای‌ها است و بعد هم تصوّر نمی‌کنید که حضرات، لباس عوض خواهند


    درست مثل نسبت صادرات ما به واردات‌مان – قالتاق‌ها این‌جایی هم به محض این‌که عرصه برشان تنگ شد و کوس رسوایی‌شان بر سر بازار کوفته شد، به راهنمایی همان قالتاق‌های فرنگی که در این‌جا هم به سر می‌برند؛ منتها به صورت‌های موجّه‌تر (مستشرق، کارشناس، دلّال عتیقه، خبرنگار، و دیگر انواع کارگزاران نوع جدید استعمار) چمدان‌ها را می‌بندند و می‌روند در بهترین نقاط اروپا و امریکا اطراق می‌کنند تا آب‌ها از آسیاب‌ها بیفتد و از نو برگردند. فلان بانک‌دار ورشکسته‌ی تهرانی را می‌شناسم که پس از ورشکستگی، به لندن گریخت و در آن‌جا اکنون چلوکبابی دایر کرده، فلان سیاست‌مدار ورشکسته را شما هم می‌شناسید که دو سال نماینده‌ی کلّ ایران در یونسکو بود و فلان دیگری را که سفیر سیّار دانشجویان(!) بود و از این قبیل... نیز توجّه کنید به این‌که اگر صدور قالتاق فرنگی به شرق، دنباله‌ی صدور ماشین است یا نوعی تصفیه‌ی هوای فرنگ است از افراد ماجراجو ناراحت و ایجاد امنیّتی است برای مردم آن دیار – صدور قالتاق‌های وطنی، در اغلب موارد، نوعی ناز شست و شتل است که هیأت حاکمه به نم کردگان خود می‌دهد – ببینید فرق از کجاست تا به کجا؟ گمان می‌کنم اگر به تمام اباطیل این دفتر بتوان خطّ بطلان کشید، همین یک نکته که در حاشیه آمد، برای اثبات مدّعای این دفتر کافی است.